گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

تحقیر ده هزار تومانی (۲)

طنز تلخ قضیه آنجا بود که در مدت آنتراکت اعلام شده -به رسم صفهای شیر کوپنی و قبایل بدوی- هیچ کس جرات نداشت از روی صندلی خودش بلند شود تا مبادا همان جایی هم که به خیال خودش با زرنگی(!) به دست آورده بود از دست بدهد. ای کاش اگر منفعت مادی تا این حد برای برگزارکنندگان کنسرت اهمیت داشت، این تمایل را به شیوه‌ای کم‌توهین‌آمیزتری بصورت غیرآشکار بروز می دادند (مثلا می‌توانستند قیمت بلیت‌ها را دو هزار تومان بیشتر کنند).

فارغ از این موضوعات صحبت‌های استاد مرادی در ابتدای بخش دوم کنسرت هم در نوع خودش به یاد ماندنی بود. علی اکبر مرادی -که به گواه بروشور کنسرت از طرف مجله سانگ لاینز به عنوان یکی از پنجاه نوازنده برتر دنیا معرفی شده- مجبور شده بود از روی تکه کاغذی اسم چند کارخانه‌ی ساختمانی و اسپانسر برنامه را به ردیف پشت سر هم بخواند و از آن ها برای “خریدن بخشی از بلیت کنسرت” تشکر کند و شخصا به خانواده‌های هنردوست تذکر دهد که کنسرتی این چنینی جای بچه‌های خردسال نیست!

در این رابطه ممکن است چند سوال پیش بیاید: آیا واقعا کنسرتی در این سطح و با اینگونه موسیقی اجرا شده جای حاتم‌بخشی فلان کارخانه به کارمندانش است؟ نتیجه‌ی چنین مساله‌ای هم مشخص است: افرادی که به صرف “کنسرت بودن” و “مجانی” بودن این برنامه وارد سالن می شوند و حوصله شنیدن دو ساعت و نیم تک‌نوازی تنبور را ندارند، به ناچار به صحبت کردن و رفت و آمد و چیپس‌خوردن وسط برنامه روی می‌آورند و کاملا محق‌اند اگر تفاوت چنین برنامه‌ای را با سیرک و یا شهربازی درک نکنند‌.

اما گذشته از این موارد، باید اعتراف کرد که بخش عمده‌ی مشکلات به خود مخاطبان چنین کنسرت‌هایی باز می‌گردد؛ اما این مساله به این معنا نیست که این قشر مقصر اصلی است.

مشکل از آنجا ریشه می‌گیرد که مخاطبان چنین کنسرتهایی در شهرهای غیر از تهران (قصد ایجاد فاصله با استفاده از واژه مرسوم و تحقیر آمیز “شهرستان” را ندارم) نه حق خود را می دانند و نه می دانند که برای چه چیزی به چنین برنامه‌ای می آیند. شاید اگر در کنار کنسرت علی اکبر مرادی، یک کنسرت موسیقی پاپ هم برگزار می شد، آنهایی که چیپس و پفک به دست و بچه به بغل در آن دو ساعت انتظار تفریحی سطحی و سبک را داشتند، می‌توانستند نیازهای خود را برطرف کنند. شاید اگر در سال به جای یک کنسرت این چنینی (البته در مورد شهری مانند کرمانشاه این اتفاق هر چند سال یک بار است!) چند کنسرت برگزار می‌شد و احساس “رقابت” بیشتری برای برگزارکنندگان به وجود می‌آمد، آنها مجبور می‌شدند به جای استفاده از صندلی های پلاستیکی و سالنی غیر استاندارد، کمی به خودشان بیایند، از طرف دیگر به این ترتیب فرهنگ کنسرت رفتن و فرهنگ شنیداری مردم دیاری که به گواه گزنفون “مهد موسیقی دنیاست” هم بالاتر می رفت.

شاید در این ماجراها، کمترین تقصیر را خود علی اکبر مرادی و علی اکبر مرادی‌ها برگردن داشته باشند. این نوازنده‌ی بزرگ و قابل احترام در تالار محقر شهید بهشتی همان‌هایی را اجرا می کند که در سالن والت دیزنی ِ فرانک گری. اما از چنین هنرمندانی انتظار می‌رود که کمی بیشتر به فکر کیفیت اجرایی برنامه‌های خودشان باشند.

البته نباید ناشکر بود؛ باید دست برگزارکنندگان را بوسید که بعضی شارلاتان گری‌هایی که با سواستفاده از ناآگاهی مردم قبل‌تر انجام شده بود را تکرار نکردند. دوستداران موسیقی در کرمانشاه از یاد نبرده اند که آخرین چهره‌های نسبتا شناخته شده‌ای که توانستند در این شهر موسیقی اجرا کنند، سینا سرلک و هادی منتظری بودند که در بهار ۸۷ آمدند و با گروهی به مینیمال‌ترین (!) شکل ممکن (آواز، یک کمانچه و یک تنبک)، رپرتوار “غوغای عشقبازان” محمدرضا شجریان و گروه آوا را بی‌کم‌وکاست (حتی در ساز و آوازها!) و با کیفیتی نازل به خورد شنوندگان دادند.

نباید فراموش کرد که شرایطی که ذکرش آمد، تنها مختص به یک شهر خاص نیست بلکه تا آنجایی که به نظر می رسد در تمامی شهرهای غیر از تهران وضعیت همین است (البته اگر قرار باشد کنسرتی در شهرستان مورد نظر برگزار شود!). در حقیقت آنچه بازگو شد، تنها مشتی بود نمونه‌ی خرواری که البته چندان هم خروار نیست!

بدیهی‌ست که نگارنده ی این سطور بیشتر مایل بود در این نوشتار از اجرای بی‌نقص علی اکبر مرادی قلم براند و از “موسیقی” بگوید، اما دریغ که عوامل حاشیه‌ای و آزاردهنده کوچکترین رمقی برای پرداختن به آن چه که باید باقی نمی‌گذارد.

موسیقی ایرانیان

کامیار صلواتی

کامیار صلواتی

متولد ۱۳۶۹، تویسرکان
پژوهشگر حوزه‌ی موسیقی کلاسیک ایرانی و تاریخ معاصر موسیقی در ایران
کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران از دانشگاه تهران

دیدگاه ها ۲

  • لازم به ذکر است که برخی اصطلاحات مانند “کم توهین آمیزتر” که به نظر از نظر لغوی غلط می رسد و در مقاله آمده توسط دوستان محترم در سایت موسیقی ایرانیان در متن جای گرفته و برخی قسمتهای متن به این ترتیب تغییر کرده.

  • باسلام منم با نظر شما موافقم و واقعا موضوع فرهنگ شنیداری و موسیقی اصیل برای من تبدیل به یک فکر همیشگی شده و من اکثر اوقات به آن فکر می کنم و متاسم می شوم برای خودم که در این شرایط کار میکنم من یه خواننده تازه کارم که برای بدست آوردن درآمد و گذراندن امورات زندگی مجبورم رو بیارم به سمت موسیقی پاپ.این رو آوری بر خلاف میل باطنی من هست اما چیکار کنم که باید توی این جامعه زندگی کنم..به امید روزی که یه مقداری فرهنگمون بالا بره تا خواننده ها و نوازنده ها کمتر کار ضعیف تولید کنن.با تشکر از شما

بیشتر بحث شده است