گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

موسیقی‌شناسی‌ای که نمی‌شناسیم (۷)

مولفان در این باره می‌گویند: «ایده‌ی این کتاب درخلال تجربه‌ی تدریس به دانشجویان موسیقی (کارشناسی و تحصیلات تکمیلی) پدیدار شد.» (Beard &Gloag 2005: VIII)و پی‌آمد آن هدف کتابشان را چنین اعلام می‌کنند: «هدف این کتاب فراهم ساختن سلسله‌ای از ایده‌ها برای بحث و بررسی بیشتر است […] بنابراین تلاش کرده‌ایم تا آنجا که ممکن است نسخه‌های جدید متن‌ها را استفاده کنیم که احتمالا خواننده به آنها دسترسی دارد. […] امیدواریم نقطه‌ی آغاز تماسی را شکل بدهیم که از طریق آن راهی به سوی دیگر متن‌های اصلی و مفاهیم مرتبط در پیش گرفته شود.» (Beard &Gloag 2005: IX) روشن است که وقتی حوزه‌ی استفاده‌کنندگان با این دقت تعیین شده باشد جهت دادن به متن و مسائل بعدی نیز آسان‌تر صورت می‌پذیرد.

هنگامی که کتاب برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی موسیقی یا موسیقی‌شناسی نوشته شده اشاره‌ به همه‌ی آن مقالات و کتاب‌ها معنی‌دار می‌شود.

هنگامی که هدف کتاب پدیدآوردن یک نقطه‌ی آغاز مطالعه در مورد یک مفهوم است، یا به قولی به مثابه نوعی وسیله‌ی نشانی دادن اولیه است، دنبال کردن سیر تاریخی تحول و تکامل یک مفهوم در موسیقی‌شناسی بامعنی می‌شود.

در مقام مقایسه، کتاب بابک احمدی هم به همین دلایل دچار آن آشفتگی است. حوزه‌ی مخاطبش که به شکلی ناهمگون انتخاب شده و او را وامی‌دارد که به گفته‌ی خودش در توضیح مفاهیم «نخست شرحی درباره‌ی کاربرد آن‌ها در حوزه‌های غیرموسیقایی، سپس کاربردشان [را] در گفتمان موسیقی و در موسیقی‌شناسی […]» (۱۸) (احمدی ۱۳۸۹: ۳) بیاورد. در نتیجه خواننده با شرح درایه‌هایی مواجه می‌شود که به فرض کاملا صحیح بودن انبوهی از اطلاعات، از ریشه‌شناسی نام آن مفهوم گرفته تا کاربردش در ادبیات و موسیقی در آن توضیح داده می‌شود و البته اغلب در اثر همین روند از شرح آنچه در موسیقی‌شناسی امروزی درباره‌ی موضوع درجریان است بازمی‌ماند (۱۹).

با این توضیحات به نقطه‌ای می‌رسیم که ناگزیریم اذعان کنیم با این طراحی اولیه و آن حوزه‌ی مخاطب در نظر گرفته شده، کتابباید به سمت و سویی دیگر می‌رفت؛ و شاید کتابی می‌شد برای آشنایی پایه‌ای خواننده با مفاهیم موسیقی‌شناختی،کتابی معادل «درک و دریافت موسیقی» اثر «راجر کِیمی‌یِن» در حوزه‌ی شنیدار موسیقی، اما به دلیل آشفتگی‌ای که وصف شد اکنون کتاب هیچ‌کدام نیست، نه کاملا یک راهنمای ساده است و نه کاملا یک مرجع مقدماتی دانشگاهی.

خود متن در آیینه‌ی خودش

فرهنگ تحلیلی مفاهیم حدودا ۱۴۰ درایه دارد. که به ترتیب حروف الفبا مرتب شده‌اند. برخی حاوی شرح درایه‌ی مورد نظر و برخی نیز تنها ارجاعی به درایه‌ای دیگر است که مولف هم‌معنی تشخیص داده‌ است.

همان‌طور که پیش از این هم اشاره شد شرح اکثر درایه‌ها از حوزه‌ی همسایه یا عام‌تری (مثلا ادبیات، واژه‌شناسی، فلسفه‌ی هنر) آغاز شده و دامنه‌ی آن به موسیقی و موسیقی‌شناسی گسترش پیدا کرده است.

چند روند مختلف در این میان در جریان بوده که هر یک را می‌توان از منظرهای گوناگونی مورد بررسی قرار داد اما آنچه برای نقد این کتاب از همه بیشتر اهمیت دارد این است که؛ ۱- روال انتخاب درایه‌ها چه بوده، یعنی اولا چه چیزهایی (۲۰)–با توجه به نام کتاب- یک «مفهوم» در موسیقی‌شناسی تلقی شده و شایسته‌ی داشتن یک مدخل در فرهنگ تحلیلی تشخیص داده شده‌اند و ثانیا از میان چیزهایی که می‌توانست برحسب آن روال (به شرط آن که بتوان چنین روال کلی‌ای تشخیص داد) در زمره‌ی «مفاهیم» موسیقی‌شناختی قرار بگیرد کدام‌ها عملا در فرهنگ آمده است؟ ۲- اطلاعات ارائه شده در مقابل هر مدخل از چه منابعی نقل شده و تا چه حد صحت داشته و با اهداف آشکار و پنهان این فرهنگ همخوانی دارد.


پی نوشت

۱۸
– هر چند این ترتیب مطالب را به تاثیر دانسته‌های خود او –که در حوزه‌ای غیر از موسیقی و موسیقی‌شناسی هستند- نیز نسبت داد.

۱۹- این بحث را در بخشی که فارغ از مقایسه به ارزش محتوای کتاب خواهیم پرداخت به شکل دیگری پی می‌گیریم.

۲۰- با توجه به مباحثی که در این بخش بر سر معین کردن دایره‌ی مفهوم‌های موجود در موسیقی‌شناسی مطرح است ترجیح دادم به جای موضوع، مورد، اصطلاح در اینجا از «چیز» استفاده کنم تا هر بار معنایی محدود کننده از روی کلام برداشته شود.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است