گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

مغالطات ایرانی – اتنوموزیکولوژی (۲)


در آن زمان ممکن بود یک موزیسین تحصیل کرده هنرستانی در تهران، مقامهای لری و لکی را بشناسد ولی نام دستگاه های موسیقی کلاسیک ایران – که مردم عامی هم با آن آشنا بودند – را نداند. این پژوهشگران در واقع دو هدف اصلی را در پژوهشهای خود دنبال می کردند: ۱- یافتن سرچشمه های موسیقی ملی و ثبت و ضبط آنها ۲- استفاده از موسیقی محلی در آثار موسیقایی جدید بااستفاده از ابزارهای غربی (که این ابزار را سرآمد توفیق هنری بشر در زمینۀ موسیقی می دانستند.)

این گرایشات فقط مربوط به سالهای جنگ جهانی دوم نبود و پس از آن هم با وجود پیشرفت هایی که در زمینه موسیقی ایران بوجود آمده بود، هنوز این درگیری های لفظی ادامه داشت. نگاه از بالا به موسیقی دستگاهی، اجازه نمی داد که اهالی موسیقی کلاسیک (غربی) در ایران بتوانند همراه این موسیقی شده و کیفیت آن را مورد سنجش قرار دهند. تیرهای کوری که از طرف این جناح شلیک می شد، سالها نهال نوپای موسیقی کلاسیک ایرانی را رنجاند.

در این میان معدود افرادی بودند که در زمینه موسیقی کلاسیک غرب تحصیل کرده بودند ولی به واسطۀ ساختار خاص ذهنیشان (که در ادامه به آن خواهیم پرداخت) خصومتی با موسیقی دستگاهی نداشتند ولی چنانکه گفته شد، بیشتر کلاسیک کاران ایران، به شکل بی پرده ای به مبارزه با جریان موسیقی روز آن زمان که در واقع ادامه مکتب وزیری بود، می پرداختند.

نمونه ای از ادبیات و نوع نگرش یکی از این پژوهندگان موسیقی نواحی ایران که خود از تحصیل کردگان آهنگسازی در اروپا بوده به خوبی نشان دهنده عمق تفرعن و خصومت این طیف با موسیقی کلاسیک ایرانی است: «…آقای خالقی دستگاههای موسیقی ایرانی جز یک‏ جنبۀ مطربی ارزش دیگری ندارد ولی بقایای آن در پشت کوهها، در ایلات و بین مردم‏ پاک این مملکت که دور از فساد شهرها زندگی می‏کنند وجود دارد و همانها هستند که‏ شعلهء ملیت را فروزان نگهداشته و موسیقی واقعی ملی ما را که همان ترانه‏های بومی‏ باشد شعله‏ور ساخته‏اند. …آقای خالقی موسیقی شما نه جنبۀ علمی دارد نه جنبۀ هنری و نه جنبۀ ملی حال از شما می‏خواهم بپرسم این سازهایی غربی (پیانو-ویلن) در ارکستر شما چکار دارد…؟ …آقای خالقی به عقیدۀ من و خیلی‏های دیگر، روش شما برای موسیقی این مملکت‏ بی‏اندازه مضر است. وقتی که ملت خیال کند موسیقی ایران همین اباطیل است، روبر می‏گرداند و به طرف‏ دیگر متمایل می‏شود و در این تمایل ممکن است گمراه شود. …آقای خالقی با کمال تأسف و شرم مشاهده می‏کنم که موسیقی عربی، هندی، اسپانیولی، رومانی با سامبا و رومبا ترکیب کرده و بنام موسیقی ایرانی بخورد مردم‏ می‏دهید… » (از نامه فریدون فرزانه به روح الله خالقی)

شاید پرداختن به نوشته ای چنین سست و غیر علمی، چندان لازم به نظر نرسد ولی باید توجه داشت که این نوشته، عصاره ای است از گفتمان رایج آن دوره اهالی موسیقی کلاسیک غربی و از شخصی تحصیل کرده به نام فریدون فرزانه است، پس باید به دقت تحلیل شود.

بار دیگر نوشته فریدون فرزانه را مرور میکنیم: «دستگاه های موسیقی ایرانی تنها جنبه مطربی دارند ولی موسیقی اصیل و با ارزش در پشت کوه هاست که از فساد شهرهای بزرگ دور هستند و واقعا ملی اند! » بخش اول این گفته که به ارزیایی دستگاه های موسیقی ایران میپردازد، نهایت بی اطلاعی ایشان را از موسیقی دستگاهی به نمایش می گذارد؛ ایشان حتی نمی دانند که بیشتر مقامهای موسیقی نواحی ایران از نظر تئوری با دستگاه های ایرانی برابر است؛ مطربی خواندن یک دستگاه مثل این است که کسی بگوید: ماژور گامی سر خوش و سبک است و «فقط» برای «موسیقی سبک» مناسب است؛ کاش حداقل یک یا دو گام مورد نظر بود، کل دستگاه ها با یک چوب زده شده اند! بخش دوم نظرات او ما را به سمتی منحرف می کند که مکتب فکری او روسویی است، “فساد موسیقی شهری و پاکی طبیعت…” آیا این طبیعت پاک همان است که مدینه فاضلۀ روسو (۱) است؟ آیا فریدون فرزانه بهره گیری از پیشرفتهای «سازه های میانی» موسیقی را مردود می شمرد؟ پاسخ منفی است؛ او یک آهنگساز تحصیل کرده است و کارش با سازهای مدرن و ارکستر سمفونیک است… فرزانه می گوید: «موسیقی واقعی ملی ما را که همان ترانه‏های بومی اند» (البته بعد از مدتی او همانند بسیاری از همفکرانش، تن به تنظیم آثار موسیقی دستگاهی می دهد، چراکه او نیز به غیر منطقی بودن این نوع شعارها پی می برد.)

پی نوشت

۱-
مراجعه کنید به دیدگاه های روسو در مقاله
«جنبش اتنوموزیکولوژی در جهان»

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

۱ نظر

  • در کلیت سخنان فریدون فرزانه با شما هم عقیده هستم.اما راست گفته که موسیقی های محلی آلوده به فضای شهری نشده اند…همان طور که پوشش های محلی(مخصوصا پوشش زنان)آلوده به شعارهای مذهبی نشده اند…
    حتی شاید بتوان گفت که موسیقی های مذهبی-محلی نیز آلوده به مذهب نشده اند(هرچند که خود ریشه در آیین های کهن دارند)یک نمونه ی آن مراسم چمر(چه مه ر)در میان کرد های جنوبی شاید باشد که همیشه همراه با حماسه است…

بیشتر بحث شده است