گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

مغالطات ایرانی – اتنوموزیکولوژی (۳)

فریدون فرزانه، خطاب به سازندۀ عمیق ترین نغمه های تاریخ موسیقی ایران می نویسد: «موسیقی شما نه جنبۀ علمی دارد نه جنبهء هنری و نه جنبهء ملی حال از شما می‏خواهم بپرسم این سازهایی غربی در ارکستر شما چکار دارد؟» و جالب اینجاست کسی که خود تمام آثارش را برای سازهای غربی تنظیم کرده از خالقی (که ارکستر غربی را به طور کامل ملی می دید و با نگاهی مستقل و ایرانی، صدایی ایرانی از این ارکستر درمی آورد) بعد از زدن برچسب غیرعلمی، غیر هنری و غیر ملی بودن به آثارش می گوید، ساز غربی در ارکستر شما چه می کند!

در ادامه فریدون فرزانه می گوید: «با کمال تأسف و شرم مشاهده می‏کنم که موسیقی عربی، هندی، اسپانیولی، رومانی با سامبا و رومبا ترکیب کرده و بنام موسیقی ایرانی بخورد مردم‏ می‏دهید» شگفت آور است که کسی که با سیستم کاملاً غربی عمری آهنگسازی کرده، به خالقی که آثارش کوچکترین نشانه های موسیقی غیر ایرانی را نداشت، اتهام میزند که موسیقی بیگانه در آثارش شنیده می شود، جای تعجب دارد که کسانی که نماینده موسیقی ای هستند که ساختار آن بر اساس تکنیکهای موسیقایی ممالک دیگر است، چطور بعضی مواقع اینقدر ملی می شوند که موسیقی خالقی را هم رومانیایی و اسپانیایی می شنوند!

در نظر اول اینطور به نظر می رسد که این جماعت طرفدار موسیقی بدوی هستند و از موسیقی شهری گریزانند، در حالی که در آثار آنها می بینیم، این تجویز فقط منحصر به موسیقی غیر کلاسیک غربی است. یعنی وقتی به مرزهای ایران میرسیم تار باید دوتار باشد تا اصیل باشیم؛ چون پیشرفت موسیقی مقامی به سمت موسیقی دستگاهی یک انحراف بوده است ولی نباید با فیدل بنوازیم چون ویولون ساخته شده!

این نامه به غیر از اشتباهات علمی موسیقایی، یک تناقض مهم دارد: ادعا شد که موسیقی نواحی به دلیل اینکه سرچشمه موسیقی دستگاهی است، اصیل و با ارزش است، با این اوصاف موسیقی واگنر هم باید نسبت به موسیقی قرون وسطا و رونسانس کم ارزش تر باشد. چطور این ادعا در مورد موسیقی کلاسیک مطرح نمی شود؟

همینطور گفتیم که فریدون فرزانه یکی از آهنگسازان تحصیل کرده ایرانی بوده که فضای کاری او بیشتر تکنیک غربی داشته است تا ایرانی، نیز ابزارهای موسیقایی او سازها و تکنیکهای غربی بوده؛ سئوال اینجاست کسانی مثل فرزانه، چه مکتب فکری ای را دنبال می کردند؟

نسل فریدون فرزانه، نسل هنرمندان زمان جنگ جهانی است و همانطور که پیشتر گفته شد، تاثیر پذیرفته از کمالگرایی هیتلری که خود تحت تاثیر نیچه است. نیچه وقتی از اصالت صحبت می کند، قصدش سفری است به ریشه ها که رهاورد آن شناسایی اسطوره ها و فرآوری آن در هنر روز است؛ اینچنین است که واگنر را می ستاید. تفکر فرزانه، روسویی نیست، نیچه ای است ولی چرا در مورد موسیقی شهری ایران (به تعبیری موسیقی دستگاهی) این چنین موضع خصمانه ای می گیرد؟

اینجا لازم است باز برگردیم به تاریخ: پس از درگیری های مشهوری که میان مین باشیان و وزیری و پس از آن وزیری با محمود پیش آمد، شاگردان هنرستان که بیشتر به خط فکری محمود علاقه داشتند، هنرستان را ترک کردند و این ترک تحصیل که با اعتراض ها و اعتصابهایی همراه بود، آینده موسیقایی آنها را به شدت تحت تاثیر قرار داد.

دیگر برقراری دیالوگ (عمل فرهنگی) معنای خود را از دست داده بود و حذف (عمل سیاسی) جایگزین شده بود؛ سیاست هم عرصه توطئه چینی و نیرنگ است و همفکری فرهنگی در آن نقشی ندارد. پس از بازگشت وزیری به هنرستان و برگشتن سیستم آموزشی به سیستم مورد پسند وزیری، دیگر منتقدان علمی او قلم را زمین گذاشتند و از راه های دیگر سعی بر حذف او کردند. در واقع دشمنی اهالی موسیقی کلاسیک غربی با موسیقی کلاسیک ایرانی از اینجا آغاز شد.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است