گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

هنر پدیده ای انضمامی (۱)

طی سال های گذشته، تغییرات بسیاری در تصورات ما از صدا و در ادامه از اثر موسیقایی به وجود آمده است. بنیه ی یک اثر موسیقایی وابسته به صداست و ریشه ی این صدا در دامان اجتماع و تحولات جاری در آن شکل می یابد. ثمره ی این تلاقی و رویارویی این که امروز میان هنرمند و اجتماع، هنرمند و دولت، هنرمند و مردم هیچ رابطه ی آرام و صلح آمیزی وجود ندارد. عدم این همبستگی ها منجر به خشونت و ظهور صداهای ناخوشایند شده است.

ساحتی که هنر امروز از آن سرچشمه می گیرد علم در گستره ی جهانی و تکنیک های منسوب به همه ی حوزه های علمی است.

اما همانگونه که نیچه معتقد است و هایدگر بر آن تاکید می ورزد این که روش علمی بر علوم جدید پیروز شده است و این نظر کماکان به قوه ی خود باقی است.

گرچه از دوران نیچه تاکنون هنوز بر این نگرش گسستی رخ نداده است و تنها به جابه جایی و تغییرات استعاری باقی مانده اند. اما جدایی میان آثار هنری، هنرمند و مخاطب به این گونه رواج یافته که هنر و هنرمند، پدیده ای مربوط به یک دوران و مخاطبین در کل مربوط به دوران و یا جغرافیایی دیگرند.

این گونه نگرش بیشتر در جوامعی اتفاق می افتد که صاحبان قدرت، هنر را مقطعی، خطی و پدیده ای انضمامی می دانند. مسئولین امر در جوامع غیردموکراتیک به دو گروه اند.

یک، آن هایی که آگاه اند به این که اثر هنری از چهره ی خود حجاب برمی دارد و در تطابق و تقابل با تمامی قواعد به خود شکلی همچون روزگار می دهد. پس ترس آن وجود دارد که پرده را کنار بزند و همه چیز آشکار گردد. بنابراین این گروه با زیرکی با آن برخورد می کنند.

دوم، کسانی هستند که تصور می کنند اثر هنری می تواند متکی به آن ها و مستقر در دستان آن ها باشد و این که بود و نبود یک اثر هنری و فعالیت های یک هنرمند به خواست آنان بستگی دارد.

پس در این جا اثر تنها نوعی تولید محسوب می شود. در تصور گروه دوم، اثر نباید و نمی تواند حاصل نوعی از تجربه ی بشری به حساب آید.

اگر این گروه آگاه شوند که اثر هنری این قابلیت را دارد تا مرز قواعد بیان پیش رود و خود را تا آن سوی مرزها برساند و بدون هرگونه تلمیح و کنایه ای همواره فراتر از تناقضات و پارادوکس ها گام بردارد، شاید آنان نیز به سبب ترسی که بر ایشان چیره می شود، علیه هنر طغیان کنند.

پیمان سلطانی

پیمان سلطانی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است