گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

گزارش جلسه سوم «کارگاه آشنایی با نقد موسیقی» (۳)

«اگر محور اصلی این شعر را ترس بگیریم و لحظه‌ای به خاطر بیاوریم که در تاریکی ظلمات قدم‌زنان در معبر یک باغ حرکت می‌کنیم و درک و استنباط ما از محیط اطرافمان فقط و فقط به واسطه‌ی حس شنیداری برقرار می‌باشد و این به همراه خود توهمات و تصویرهایی از آنچه دور ماست در ذهنمان می‌سازد که می‌تواند اضطرابی در خود نهفته داشته باشد. اینجا ترمولوی کمانچه را می‌شنویم که بسیار آرام نواخته می‌شود و در لایه‌های دیگر کمانچه طراحی سوال و جواب‌هایی را به عهده می‌گیرد که در نهایت فیگور استیناتویی را به آهستگی طرح می‌کند. همان ضرباهنگ رو به تندی و کندی با ضربه‌ی آرشه روی سیم‌های کمانچه […]» (ص ۲۳)

تاکید منتقد در اینجا بر هماهنگی عنصر غالب در فضای عاطفی شعر و موسیقی (ترس) -به عنوان یکی از نکاتی که می‌تواند در بررسی یک قطعه‌ی همراه شعر (از هر نوع که باشد) مورد مطالعه قرار گیرد- و آفریدن تصویری مرتبط با آن (در نیمه‌ی اول فراز) به توصیف‌های فنی پیوند می‌خورد و گونه‌ای میانین را می‌سازد.

نمونه‌ی دیگری از این نوع ترکیب را در نقد منتقد مشهور عهد بتهوون «ارنست هُفمان» با عنوان «سمفنی شماره‌ی ۵ در دو مینور اثر بتهوون» با ترجمه‌ی «ناتالی چوبینه» از فصلنامه ماهور ۳۹، خوانده شد که در آن به خوبی کنار هم قرار گرفتن دو بخش مجزا با تضادی پررنگ دیده می‌شود:


«قسمت دوم باز با تم اصل (Hupttema) آغاز می‌شود که همان شکل اولیه را دارد، ولی به یک سوم بالاتر انتقال پیدا کرده است و توسط کلارینت‌ها و هورن‌ها اجرا می‌شود [م‌م. ۱۲۵-۱۲۸]. عناصر [Satze] گوناگون قسمت اول به دنبال هم در فا مینور [م‌م. ۱۲۹-۱۴۳]، دو مینور [م‌م. ۱۴۴-۱۵۱] و سل مینور [م‌م. ۱۵۳-۱۵۸] می‌آیند، اما با تنظیم و سازآرایی متفاوت. سرانجام، پس از یک اپیزود [م‌م. ۱۵۸-۱۶۸]، که باز فقط بر مبنای یک عبارت دو میزانی ساخته شده است {۶۳۸} و ویلن‌ها و سازهای بادی به تناوب آن را اجرا می‌کنند، در حالی که ویلنسل‌ها فیگوری را با حرکت مخالف می‌نوازند و کنترباس‌ها اوج می‌گیرند، آکورد‌های زیر از کل ارکستر بلند می‌شود [م‌م. ۱۶۸-۱۷۹]:

[تصویر پارتیتور]

اینها نواهایی هستند که هنگام شنیدن آنها سینه، منقبض و هراسان از دلهره‌های مهابت، برای نفس کشیدن به تقلا می‌‌افتد. اما در همین لحظه، تمی همچون پیگری مهربان که از میان ابرها رد می‌شود و با نور خود تیرگی شب را می‌شکافد، سر می‌رسد که فقط هورن‌ها لمحه‌ای از آن را در میزان پنجاه و نهم قسمت اول در می بمل ماژور اجرا کرده بودند.» (ص ۱۷۶)
متن بعدی از منتقد موسیقی‌های راک، متال و هیپ هاپ، «نصیر مشکوری» (منتشر شده در وبگاه شخصی‌اش) بود با عنوان «تریپ «هیچکس» تریپ مردمی رپ فارس» که به عنوان نمونه‌ای از ارزیابی و همچنین تاویل خوانده شد:

««جنگل آسفالت» در آلبوم «هیچکس» در تلاش است تا بیان موسیقائی دگرگونه‌ای را در چهارچوپ سبک هیپ هاپ کشف کند تا بتواند رپ فارس را به عنوان یک سبک موسیقی مستقل در ایران به ثبت برساند و از این رو آزمایش می‌کند و به دنبال راه حل‌های نو می‌گردد. او می‌خواهد به نقطۀ تلفیق موسیقی‌ها و فرهنگ‌ها برسد و همزمان تضادهای روزانه نسلی سردرگم را مستقیماً از کوچه پس کوچه‌های درهم و آشفتگی خفقان‌آورش به تصویر بکشد.

پشتکار نوپردازانۀ «هیچکس» در تنظیم موسیقی‌اش باعث شده است که تامل بر آثار این آلبوم مانند سفری از میان انگاره‌ها و برداشت‌های ذهنی هنرمندی مردمی باشد.

به عنوان نمونه در آهنگ «دیده و دل»، که بر گرفته از بخشی از شعر باباطاهر است، «هیچکس» دربارۀ فقر و آرزوهای دست نیافتنی برگرفته از زندگی شخصی خود رپ می‌خواند. این آهنگ با ضرب ساز تنبک شروع می‌شود و بنیاد ریتمیک سراسر این قطعه را تشکیل می‌دهد که با نوای نی و آواز خوانی سنتی همراه است. این اثر تجربۀ تازه‌ایست و با موضوعیتی که در محتوای رپ آن وجود دارد و همچنین استفاده از ضرب و ترکیبات موسیقی سنتی، بی شک رپ فارس را به اوج قله‌های جدیدی ارتقاء داده است.

«دیده و دل» به نوعی ادامۀ تجربی ایدۀ موسیقائی رپ «تریپ ما» است که گونه‌ای آگاهانه‌تر و منسجم‌تر به خود گرفته است. در کنار آن رپ «اختلاف» دروازه‌های دیگری را می‌گشاید. این آهنگ یکی از پر احساس‌ترین، امروزی‌ترین و ملموس‌ترین آهنگ‌های رپ «هیچکس» است که به راحتی با مخاطبان خود ارتباطی حسی برقرار می‌کند. این قطعه با آوا و ملودی اضطراب‌آمیزی آغاز می‌شود که حس نگران کننده‌ای را در شنونده بر می‌انگیزد و در آمیزش با رپ «اختلاف» و قدرت بیانی استثنائی «هیچکس» تهران در سرآغاز فاجعه‌ای مخرب به نقد کشیده، می‌شود.»

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است