گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

گزارش جلسه دوم «کارگاه آشنایی با نقد موسیقی» (۱)

توجه: این درسنامه/گزارش پیش‌نویس است و هنوز ویرایش نهایی نشده است. برخی مثال‌ها و نقل‌ها نیز مورد بازبینی قرار گرفته و دقیق‌تر و مشروح‌تر نوشته شده‌اند.


بعد از ظهر چهارشنبه ۴ بهمن ماه دومین جلسه‌ی «کارگاه آشنایی با نقد موسیقی» در خانه‌ی موسیقی تشکیل شد. عنوان درس این جلسه «تکنیک‌های عمومی نقد» بود و به مسائل و تکنیک‌هایی می‌پرداخت که عموما در حوزه‌ی منطق عمومی جای دارند و در همه گونه کنش یا نوشتار انتقادی (و نه فقط نقد موسیقی) ممکن است به کار روند و از همین رو «عمومی» خوانده می‌شوند.

مانند جلسه‌ی گذشته در این جلسه هم کار با تعریف هر یک از تکنیک‌ها (که هر چند عمومی هستند اما با گرایش به نقد موسیقی تنظیم شده بود) آغاز می‌شد و پس از بحث‌هایی که میان حاضران در می‌گرفت ابتدا نمونه‌هایی از نقد منتقدان -که ویژگی مورد بحث را در خود داشت- خوانده و سپس یک قطعه‌ی موسیقی پخش می‌شد تا شرکت‌کنندگان به طور عملی کاربرد آن تکنیک را در نوشته‌ای بسیار کوتاه بیازمایند.

نخستین فنی که معرفی شد «توصیف» بود؛ با این تعریف که: «بازگو کردن صفت آنچه شنیده می‌شود، معمولا اولین راهی است که برای نوشتن درباره‌ی موسیقی به ذهن می‌رسد و به کار معرفی آثار می‌آید. توصیف یک اثر از جنبه‌ی زبانی می‌تواند دامنه‌ای از وصف واقع‌گرایانه و وفادار به موصوف تا نمونه‌های بسیار شاعرانه را در بر بگیرد.»

این تعریف، پیوندی نزدیک با یکی از ویژگی‌های نقد روزنامه‌نگارانه -که در جلسه‌ی گذشته مورد بحث قرار گرفت- دارد و آن نزدیکی شنیدار منتقد/روزنامه‌نگار با خواننده/شنونده‌ی عام است. هنگامی که کسی برای عموم می‌نویسد اغلب ناگزیر است چیزهایی بنویسد که بیشتر خوانندگان بدون داشتن هیچ تربیت فنی خاص بتوانند از آن بهره‌مند شوند از همین رو توصیف یک اثر موسیقایی (به معنای بازگو کردن آنچه شنیده می‌شود) یکی از رایج‌ترین راه‌هایی است که نویسندگان به کار می‌بندند.

بخش‌هایی از «آرزوی دل در گذر زمان ماندگار می‌شود» نوشته‌ی «سولماز فیروزی» در سایت «موسیقی ما» درباره‌ی آلبوم «آرزوی دل» ساخته‌ی «عباس آزاد» به عنوان مثالی از یک توصیف ساده خوانده شد:
«دکلمه ژاله صادقیان شروع ساز و آواز را رقم می زند که در پس زمینه آن سه تار و تار بار ملودیک قطعه را [به] صدای خواننده متصل می‌کنند. توانایی‌های صدای خواننده و قدرت اجرای او در این قطعه بیش از سایر قطعات به گوش می رسد. جواب‌هایی که تار در این قطعه به آواز خواننده می دهد عمده ویژگی آن است که قابل تامل است. در میانه آواز دکلمه قرار بوده به زیبایی کار بیفزاید اما این اتفاق نمی‌افتد چرا که مخاطب انتظار نین [چنین] چیزی را ندارد و شاید اگر این قطعه بدون دکلمه اجرا می‌شد نیز همین تاثیر را می‌گذاشت و بودن و نبودن آن چندان اهمیتی در قطعه ندارد. این دکلمه‌ها که تا پایان قطعه وجود دارد، بیش از هر چیزی مخاطب را یاد موسیقی‌های قدیمی بخصوص گل‌ها می‌اندازد. اینکه چه اصراری به حضور این دکلمه در این قعه [قطعه] هست، تا اینجای کار کشف نشده و بعید به نظر می‌رسد دلیل آن مشخص شود. چرا که جز علایق و سلایق شخصی دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد.»

همان طور که در یکی دو خط ابتدای این متن مشخص است، توصیف روی‌دادهای موسیقایی به شکلی است تقریبا هر شنونده‌ی موسیقی می‌تواند آن را دنبال کند. برای نوشتن یا خواندن این بخش هیچ توانایی فنی ویژه‌ای نیاز نیست جز این که نویسنده/خواننده‌ی متن، صدای تار و سه‌تار را بشناسد و با معنای «ملودی» نیز در موسیقی آشنا باشد.

در نخستین درنگ ممکن است توصیف، بسیار ساده به نظر برسد اما پس از خوانده شدن این متن، مثالی صوتی در کارگاه پخش و از شرکت‌کنندگان خواسته شد، بدون داشتن هر گونه اطلاعات (حتا نام قطعه و نام آهنگساز) آن را توصیف کنند. قطعه‌ی پخش شده یک مادریگال ایتالیایی رنسانسی از مجموعه‌ی «Early Italian Madrigals» کار گروه «Capella Antiqua Munchen» به رهبری «کنراد روهلند» بود. توصیف‌هایی که پس از اتمام قطعه خوانده شد؛ از جمله «قطعه یادآور باخ است»، «قطعه‌ای با کنترپوان باروک»، «کرال چهار صدایی»، «نوعی موسیقی مذهبی یا کلیسایی» که اغلب ارتباطی اندک با نمونه‌ی پخش شده داشتند، یک نکته را به خوبی در کارگاه روشن ساخت و آن این که؛ حتا توصیف بسیار ساده‌ی موسیقی‌ای که نمی‌شناسیم اغلب منجر به خطا یا اشتباه می‌شود.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است