گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سر کالین دیویس (۱)

دیویس در سال ۱۹۲۷ در ویبریج در سِری به دنیا آمد. او در سال ۱۹۸۰ نشان شوالیه و در سال ۲۰۰۹ نشان موسیقی ملکه را دریافت نمود. او موفق به دریافت جایزه های بین المللی زیادی شد و برای تفسیرهایش از موتسارت، سیبلیوس و برلیوز مشهور بود. در مصاحبه ای با روزنامه گاردین در سال ۲۰۰۲، دیویس می گوید که وقتی که رهبری نمی کند به یک بافنده حریص تبدیل می شود و ژاکت های گلدار و ظریفی که همسر و دخترهایش در روز مصاحبه به تن داشتند نیز دست بافت او بودند. دیویس با خنده می گوید که «فکر می کنم که بین بافتنی کردن و رهبری کردن شباهتی وجود دارد. برای ایجاد طرحی مانند این باید آهسته رو و زحمتکش باشید، همچنین برای کار موسیقی نیز باید همینگونه بود.»

دیویس آنقدر آهسته حرف می زند که گاهی صدایش را نمی توان شنید. او نمی گذارد سرش زیاد شلوغ شود و از خودبزرگ بینی برخی از همکارانش نیز شاکی است. دیویس می گوید: «اگر به دنبال موفقیت و شهرت بروید، دوستان، خانواده، فرزندان و نهایتا خود را قربانی می کنید. نهایتا پوسته ای از شما باقی می ماند، به دور افتاده و غمگین. آنچه از ما باقی می ماند تصویری است که در ذهن عموم مردم به جای می گذاریم.»

دیویس بر روی سکوی رهبری رویکردی ملایم را ترجیح می دهد «رهبری بیش از آنکه متوجه شخصیت ها و نفس ما باشد متوجه موسیقی و ایجاد آن است. عصبانی شدن فقط سالی یکبار به درد می خورد».

در کل، اخلاق او که تعادلی است بین غرق شدن در خود و غیر متعارف بودنT به خوبی به آهنگسازان مورد علاقه اش می آید: «من شدیدا آدم نوستالژیکی هستم و فکر می کنم که شاید برلیوز نوستالژیک ترین آهنگساز پس از موتسارت است. لحظه هایی است که به نظر می رسد که موتسارت ذهن خود را بی هیچ واسطه ای و به ساده ترین راه ممکن گشوده است. به حرکت آهسته پیانو تریوی K502 گوش دهید تا منظورم را متوجه شوید. او به زیبایی ایمان داشت.»

تمامی این گفته ها آدمی را در درک گذشته دیویس به عنوان رهبری خشمگین و سخت گیر سر در گم می سازد. فرانسیس ساوندرز، نوازنده ویولن سل ارکستر سمفونیک لندن که بارها شاهد رهبری دیویس در دهه شصت بوده است می گوید: «دیویس در جوانی بسیار نا شکیباتر از امروز بود. من احساس می کردم که مانند یک انسان بزرگ نشده است. گاهی مانند پسربچه ها رفتار می کرد – سرتا پا اشتیاق، انرژی و جنبش».

او با نوازنده ها برخوردها و درگیری هایی نیز داشت به طوری که نوازنده ای درباره او می گوید «دوست داشتن دیویس کار سختی است». او گاهی هم رک و بی ملاحظه بوده است.

فردی مرموز به نام آقای جی در سال ۱۹۶۱ در روزنامه دیلی میل درباره او می نویسد که «او باید اقتدار خود را در برابر نوازندگانی که آنقدر از او بزرگتر بودند که جای پدرش باشند یا نوازندگانی که زمانی دوستان هم گروهش بودند حفظ کند. این یعنی درگیری عصبی (nerve-strain) که او در ابتدا با تیکه انداختن و شوخی پنهان می کرد».

Audio File
ببینید قسمتی از “مس بزرگ” اثر برلیوز را به رهبری سر کالین دیویس

اینکه دیگر هیچ ردی از این جنبه شخصیتی دیویس دیده نمی شود، شاید به خاطر بحران های شخصی و حرفه ای زندگی او در اواسط دهه شصت بوده باشد؛ زمانی که ازدواج نخستش با آپریل کنتلو پس از اینکه دیویس عاشق دستیار خانگی ایرانی خود شد از هم فرو پاشید. «مصمم شدم که در زندگیم هیچ چیز را دوست ندارم پس همه چیز را به هم زدم».

آنچه که حاصل شد فردی بسیار دوست داشتنی تر، متعادل تر و فلسفی تر بود. او می گوید «راه موفقیت و راه شکست هر دو تقریبا یکی هستند. همه به دنبال موفقیت و شهرت آنی هستند و اینگونه نمی توان هنرمند آفرید. زندگی شخصی یا درونی همیشه باید نیروی هدایت گر باشد. من به کسی مانند موتسارت فکر می کنم که هیچ گاه از آنچه که بود منحرف نشد. این تنها راه رو به جلوست».

محبوبه خلوتی

محبوبه خلوتی

متولد ۱۳۶۵ استهبان
مترجم، دکترای ادبیات انگلیسی دانشگاه یونیسا (UNISA)

۱ نظر

بیشتر بحث شده است