گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

حضور خلوت انس است و دوستان جمع اند (۲)

نخستین آن پدیداری است که مورد توجه آن خود سالک درونی قرار می‌گیرد، یعنی ظرفیت آن موسیقی و اثری که می‌شنوی و فضایی که قادر است در ذهن تو ایجاد کند؛ یعنی مورد توجه گوش سرت قرار گیرد. دومینِ آن، فضایی است که این رویداد در آن اتفاق می‌افتد و سرانجام سومین آن، همان شنونده است.

از ظرفیت اثر موسیقایی آغاز کنیم. هر اثر موسیقی، غنای درونی خود را از خالق خود کسب می‌کند و این خالق اثر هرچه بیشتر بتواند پدیدارهای اثرگذار بر خود را از زوایای بیشتری بنگرد، اثر نیز پربارتر می‌شود. به‌معنی دیگر آن اثری توان ظهور خلوت انس دارد که خالق اثر توانسته باشد میدان اثرگذار بر خود در جلوه‌های متغیر نگاه کند و در اندیشه و سرانجام اثرش جای دهد.

مولانا می‌گفت:
تیغ تا او بیش زد سر بیش شد
تا برست از گردنم سر صد‌هزار

او می‌توانست در حضور خلوت انس خود هر آن، جلوه ای از یک پدیدار را متکثر کرده و آنها را همچون تکه‌های یک پازل به یکدیگر متصل کند و آشکار ساز و از آرایش آنها تصویری بر او می‌تابید که زبان توصیفش همان غزل و شعر و موسیقی بود؛ خودش می‌گفت واله از شعرگفتن بیزارم، چه کنم که آن تجربه، زبانی جز شعر و موسیقی ندارد.

دومین نیروی ایجادکننده‌ی خلوت انس یا همان خلوت خلاقیت و زایندگی فضایی است که شنونده‌ی اثر در آن حضور دارد. غرض از فضای حضور، آن میدانی است که اثر با خود مجموعه‌ای از یادها و حضور امن تجربیات مشابه خود را در قلمرو تبادلات تجربیات درونی و بیرونی و اندیشه‌ها همراه می‌آورد.

در چنین فضایی نوعی احساس همراهی و همگامی با دیگران به آدمی دست می‌دهد؛ به‌ویژه این فضایِ حضور آنگاه اهمیت پیدا می‌کند که جزء سوم، همان شنونده نیز وارد میدان می‌شود؛ یعنی همان شرط لازم برای آشکارشدن در خروجی و گریز از تکرار و ورود به حوزه‌ای جدید از درک خلوت انسی بالنده‌تر را در قبلی.

به‌عبارت بهتر، فضای ارتباطی، فضایی است که مملو از ابدان مثالی است. ابدانی که قادرند دریچه‌ی ورود به حوزه‌ای نوتر از درک و خلوت انس را نشانمان دهند. اگر این فضا وجود نداشته باشد، خلوت انس در تکرار دردناک و کسالت‌باری گران خود، غیر قابل تحمل می‌شود.

نمونه‌اش «هدایت» بود که لذت درک خلوت حضورش نتوانست درِ خروجی خود را بیابد، تا زمینه برای نو‌شدن و تجلی بیشتر حضورش را فراهم آورد و این بود که اسیر دردی شد که انقطاع زندگی فرجامش شد. از آن بدتر تجربیاتی بود که در خلأ وجود این در‌های خروجی، هنرمندانی چون «جلیل شهناز» گرفتارش شدند؛ جلیل در گفت‌وگویی در چند سال پیش این درد را به این صورت بیان کرد که فراتر از ده سال است که دست به تار نزده!

فقدان آن فضای زنده، دریچه‌های ارتباطی او را با جهان مسدود کرده بود، رویدادی بسیار دردناک‌تر از خودکشی هدایت!

اگر ارزش خلوت انس همان شهودی است که به خلق درونی و ارغنونی اثر چه در سازنده و چه در شنونده آن فرجام می‌یابد و به‌نوعی عناصر لازم را برای زایش خلاق اثری جدید می‌آفریند، این فضای زیستن است که زمینه را برای ظهور و تجسد اثر از طریق دریچه‌های خروجی خود فراهم می‌کند.

محسن قانع بصیری

محسن قانع بصیری

۱۳۲۸-۱۳۹۶ تهران

نویسنده و نظریه پرداز در زمینه های اقتصاد، فرهنگ، هنر و مدیریت

دانشکده علوم رشته شیمی دانشگاه تهران و دانشگاه جیورجیا آمریکا

۱ نظر

بیشتر بحث شده است