پیشگامی او در ساخت ترانههایی که آن روزها به جاز و امروز به پاپ معروف است، بخشی دیگر از سابقه مغفولمانده اوست. بیشک بسیاری از ما ترانه معروف «ای دختر صحرا نیلوفر» را با شعر اسماعیل نواب صفا و صدای خوانندگان مختلف شنیده و گاه زمزمه کردهایم، اما هرگز نمیدانستهایم که آهنگ گیرای آن را عباس شاپوری ساخته و از این راه الگوی بسیاری از ترانهسازان پس از خود شده است. او شعر بعضی ترانههایش را هم خود میسرود که «گلیجان» و «آرزو» از آن جملهاند.
شاپوری در ساخت و تنظیم آهنگهای اصیل هم استادی مسلم بود. نمونه شاخص این دسته از آثار او، تصنیف زیبای «گشته خزان نوبهار من» است که بیشتر آن را با تنظیم استاد فرهاد فخرالدینی و صدای علیرضا قربانی در سریال «کیف انگلیسی» به یاد میآوریم. به گفته استاد فخرالدینی، این ساخته شاپوری در زمان خود بارها از رادیو پخش شده و در بین عموم مردم محبوبیتی گسترده یافته و برای خود ایشان نیز آهنگی فراموشنشدنی بوده است.
اما ماندگارترین اثر عباس شاپوری برای آنها که او را میشناسند، ترانه «بیپناه» یا همان «تکدرخت» است که در اواخر دهه ۱۳۳۰ با کلام اسماعیل نواب صفا و صدای فرحدخت عباسی طاقانی اجرا شد. این تصنیف که صاحبنظران هنوز برای تشخیص اصفهان یا چهارگاه بودنش در رفت و آمدند (!) یکی از خاصترین و کمنظیرترین تصنیفهای تاریخ موسیقی ایران است.
حالت خاص آن که بیشتر به فواصل چهارگاه نزدیک است، به همراه ریتم دوضربی سرزندهاش، فراز و فرود پویایی پدید آورده که با مفهوم حزنانگیز کلامش در تضاد است و همین تضاد، آن را دلنشین و به یاد ماندنی میسازد. جالب آنکه زندهیاد اسماعیل نواب صفا از بین انبوه ترانههایی که سرود، کلام این تصنیف را بهترین سروده خود میدانست. تصنیف دیگر او «بیگانه» با کلام تورج نگهبان است که چند سال پیش هنرمند روشندل، غلامحسین اشرفی با تنظیم میثم مروستی آن را بازخوانی کرد.
شاپوری در بیست ثانیه اول مقدمهای که برای این تصنیف نوشته، سه مرتبه تغییر مُد گنجانده است، به طوری که آهنگ از اصفهان آغاز میشود، به سرعت به حالت افشاری میرسد، و در گام چهارگاه ادامه مییابد. گاه شنیده میشود که برخی تنظیم و ارکستراسیون این آثار را بسیار سطحی و ابتدایی میخوانند، اما با در نظر گرفتن امکانات ضبط و سطح دانش فنی رایج در ایران آن روزگار، این ایراد همانقدر خندهدار است که ادیسون را بدان سبب که لامپهای ابداعیاش به پیچیدگی سیستمهای پیشرفته نورپردازی امروزی نبود، سرزنش کنیم!
کارهای خلاقانه شاپوری بر هنرمندان نسلهای بعد موسیقی ایران تأثیری مستقیم و نامستقیم گذاشت. بسیاری از هنرمندان گلها، نظیر همایون خرم و پرویز یاحقی، در آهنگسازی روی گوشههای مهجور و نامتداول، به راهی رفتند که شاپوری پیشتر در آن قدم نهاده بود. جدا از اینها، بسیاری از ترانهسازان، از جمله فضلالله توکل، محمد حیدری، جهانبخش پازوکی، و بیش از آنان انوشیروان روحانی، که ضمن خویشاوندی سببی با شاپوری، سالها زیر دست او کار کرده بود، از آثار شاپوری الهامی عمیق گرفتند.
او در ویولننوازی هم به جای پیروی از شیوه پُر تکیه و تحریر مکتب سنتی صبا، با اثرپذیری از ساز حسین یاحقی، به نوعی نوازندگی ساده و کمآرایه رسیده بود که به گفته فضلالله توکل میتوان آن را نوازندگی فانتزی نامید. شاید شکلی پیچیده و پیشرفته از این نوع نوازندگی را امروز در کار بیژن مرتضوی بتوان شنید. گفته میشود که او تمام مایههای موسیقی ایران را با کوک ثابت «می ـ لا ـ می ـ لا» مینواخت که ضمن دشواری، به سبب عدم بهرهگیری از سیم واخوان، نوازندگی را خود به خود کمتزیین میکند.
شاپوری از جمع هنرمندانی بود که به جای پرگویی و خردهگیری و تبلیغ کارهای نکرده، پیوسته و جانانه کار کرد و بیهیچ ادعایی پیشگام بسیاری از راههای نرفته شد.
شادروان عباس شاپوری ستاره ای بود که دیگر تکرار نخواهد شد