مولفان همین روند را نیز برای آشنا کردن خواننده با نشانههای گرافیکی مخصوص شنکر به کار گرفتهاند. به این صورت که خواننده ابتدا با آنها مواجه میشود بدون آن که توضیحی در موردشان دریافت کند و کم کم از طریق کاربردشان در مثالها (که به روشی کاملا گویا تنظیم شده) با معنی و طرز استفادهی هر یک آشنا شده تا به جایی میرسد که کتاب در مورد هر یک توضیح میدهد. در این هنگام خواننده احتمالا احساس خواهد کرد که از پیش با آنها آشنا بوده است (۱۱).
چیدمان مطالب کتاب، متناسب با اهداف آموزشیاش از ساده به سخت تنظیم شده است. این موضوع را میتوان در مثالها و تمرینها هم مشاهده کرد. مثالهای کتاب از تجزیه و تحلیلهای اولیهی یک گذر محدود از قطعه شروع شده و تا تحلیلهای دامنهدار مربوط به ساختار بزرگ قطعه و فرم در پایان کتاب گسترش پیدا میکند. این چیدمان نه تنها با اهداف تعریف شدهی کتاب سازگار است بلکه به زعم نویسندگان دقیقا همان روندی است که تفکر خود هاینریش شنکر (۱۲) نیز تا رسیدن به مراحل نهایی و شکل گرفتن شیوهی تجزیه و تحلیلش طی کرده بود (کادوالادر و گانیه ۱۳۹۱: ۴۶۹).
برای مدرسان دروس نظریهی موسیقی کاملا روشن است که تواناییهای مربوط به این درسها بدون تمرین و تلاش در حل مساله به دست نمیآید.
تنها آشنا شدن با این یا آن مفهوم کافی نیست. این درسها هم مانند ریاضیات هستند. دانشجو باید مطالب آنها را بفهمد و علاوه بر آن به توانایی حل مساله دست پیدا کند. بر همین اساس در این کتاب نیز تمرینهایی برای خواننده طراحی شده است تا او بتواند آرام آرام با انجام دادن آنها در هر قسمت توانایی تجزیه و تحلیل شنکری خود را گسترش بدهد. راهکار مولفان برای رساندن خواننده به این هدف این است که تمرینها مانند مفاهیم از آسان به دشوار ارائه شوند و نیز گاه گاه یک قطعه (یا بخشهایی از آن) در تمرینهای متعدد از بخشهای گوناگون تکرار شود تا با یکسان نگاه داشتن موضوع مورد مطالعه توجه و تمرکز دانشجو به فنون در حال گسترشی که یاد میگیرد، جلب شود (۱۳).
تمرینها و مثالهای کتاب اغلب از دورهی کلاسیک و رُمانتیک هستند و به ندرت با اثری مربوط به قبل از آن مواجه میشویم. این امر هم با بهینهی کاربرد تجزیه و تحلیل شنکری (که در موسیقی تونال رخ مینماید) مرتبط است و هم با تعلق نویسندگان کتاب به مکتب نیویورک این روش تحلیلی (۱۴). علاوه بر این در قسمت نخست کتاب، نمونههای ارائه شده، از سنت کتابهای شنکری که معمولا بر نمونههای پیانویی (یا ویراستهای پیانویی آثار ارکستری) تکیه میکنند، دور میشود (مثلا با آوردن نمونههای آوازی) هر چند در بخش دوم که به آنالیز کل یک اثر نزدیکتر میشویم دوباره نویسندگان به آن سنت بازمیگردند.
علاوه بر چیدمان متناسب با گسترش توانایی خوانندگان و متن روان (۱۵) مولفان تلاش کردهاند بیشتر به جنبههای موسیقایی (و گاه حتا اجرایی) موسیقی بپردازند و از آوردن مطالب علمی مرتبط با موسیقی (چنان که در آثار بسیاری از تجزیه و تحلیلگران آمریکایی موجود است) خودداری کنند (۱۶).
پی نوشت
۱۱- در (Tepping 2001: 484) هم به شکل مشابهی به این موضوع اشاره شده است.
۱۲- مطالعهی دقیقتر تاریخ تجزیه و تحلیل شنکری نشان میدهد که این روش در طول زمانی تقریبا چند دههای و در ضمن نوشتن تحلیل برای قطعات مختلف موسیقی کلاسیک نضج گرفته و کامل شده است. این موضوع تا حدی جدی است که برخی معتقدند روشی تحت عنوان روش شنکری به عنوان یک پدیدهی سازمان داده شده و نظم و نسق یافته توسط شاگردان شنکر از میان آموزشها و نوشتههایش استخراج شده است.
۱۳- همین مطلب را در گزینش و چیدمان مثالها نیز تا حدی میتوان ملاحظه کرد.
۱۴- تجزیه و تحلیل شنکری مکتب نیویورک که مهمترین نمایندگان آن شختر، کادوالادر و گانیه هستند قائل به کاربرد آنالیز شنکری در یک بستر تریادی تونال است و بهکارگیری آن را برای آثاری که خارج از این دایره قرار میگیرند چندان مناسب نمیشمارد. برای مطالعهی بیشتر در این مورد رک. (Carson Berry 2005) و (Neumeyer & Hook).
۱۵- که از خلال گزیدهها و تصریح دیگر منتقدان به آن پی بردم.
۱۶- برای مطالعهی بیشتر در بارهی تفاوت این دو نوع نگاه و نیز وضعیت تحقیقات مرتبط با تجزیه و تحلیل شنکری در زمانی نزدیک به زمان نوشته شدن کتاب رک. (Beach 1985).
۱ نظر