گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

داستان به وجود آمدن اپرای کارمن


شاید اپرای کارمن پرآوازه ترین اپرای جهان باشد اما بر خلاف باور عموم، ژرژ بیزه (Georges Bizet) و نویسندگان اشعار اپرای او هیچ نقشی در داستان اصلی نداشتند. چرا که کارمن داستانی بسیار

قدیمی تر از اینهاست که برای اولین بار در سال ۱۸۴۵، به شکل یک رمان منتشر شد.

پروسپه مریمه (Prosper Mérimée) نویسنده و تاریخدان فرانسوی قرن نوزدهم، طی سفری به اسپانیا این داستان را از زبان یک کنتس شنید. داستانی که او نقل کرد درباره یک دختر کولی اسپانیایی و

معشوق حسودی بود که پس از پی بردن به خیانت دختر، او را میکشد.

داستانی که مریمه باز نویسی کرد با آنچه شنیده بود تفاوتهایی داشت. در داستان او کارمن، دختر کولی نقش محوری داشت و زنی فریبنده و بسیار جذاب بود.او مردان را به کمک زیبایی و رقص خود به دام

کشیده و آنها را مانند بردگان خود به دنبال میکشید.

عاشق او، خوزه (Jose)، مردی سلطه جو معرفی میشود که بلافاصله مسحور کارمن شده و گردان نظامی اش را ترک میکند و بعد متهم به جنایتی که انجام نداده میشود. دون خوزه پس از اینکه میبیند کارمن

بدون توجه به فداکاریهای او حاضر نیست به عشق او پاسخ دهد، در پایانی تراژیک او را به قتل میرساند.

در رمان، داستان در زمانی که دون خوزه در زندان به انتظار اعدام است، برای راوی حکایت میشود، لازم به ذکر است که مریمه به این اثر خود بسیار میبالید.

او برای نوشتن ماجراهای سفرهایش بسیار شهرت داشت اما همانطور که انتظار میرفت، به خاطر نوع داستان، از این اثر او استقبال نشد.

پاریس که محل مهمی برای ارایه آثار ادبی به شمار میرفت در آن زمان تحت سلطه گرایشات اخلاق گرایانه بود و داستانی از این دست، بی سر و صدا از کتاب فروشیها و مطبوعات دور نگه داشته شد.

در سال ۱۸۷۴، بیزه داستان کارمن را برای اپرای خود برگزید. لودویک هالوی (Ludovic Halévy) و هانری میلا (Henri Meilhac) سرایندگان محبوب اشعار اپرا در آن زمان، اشعار موجود را تغییر

دادند و چنین شایع بود که آن دو با انتخاب بیزه چندان موافق نبودند.

بیزه با تعدادی از تغییرات آنها مخالفت کرد و آنها را موجب ضعیف شدن اشعار دانست. به نظر او این اپرا میبایست تکان دهنده و موثر باشد. در متن اصلی، هیچ تصویری از مردی که مورد علاقه کارمن باشد

وجود نداشت.

اما در اشعار شخصیتی به نام اسکامیلو (Escamillo) که یک اسپانیایی رند و بیکاره بود ظاهر شد. یک زن مو طلایی به نام میکائلا (Michaela) نیز برای تعدیل شخصیت خوزه به داستان اضافه شد تا در

ضمن نقطه مقابل شخصیت کارمن هم باشد.

گروه کر و رقصندگان و همچنین سربلزان و افسران ارتش نیز در این اپرا پدیدار شدند. کارمن هم، همان زن دلفریب، خودرای و ویرانگر داستان باقی ماند. با این وجود در این شخصیت قدرت و احساساتی

چنان نیرومند وجود دارد که همواره قلب تماشاگران را تسخیر کرده و آنها را در جانب خود نگه داشته است. او از مواجهه با مرگ نمیهراسد و درواقع به نظر میرسد که در انتظار آن بوده است.

جالب است که کارمن با نارضایتی شدیدی روبرو شد. جلسات تمرین منظم برگزار نمیشد و تعدادی از بازیگران قبل از اجرا کار را ترک کردند. موسیقی آن که اندکی مایه های اسپانیایی داشت هم با مخالفت

روبرو شد و منتقدان آنرا با کلماتی نظیر “غیر اخلاقی” و “سطح پایین” توصیف کردند. بیزه، علی رغم جوایزی که به خاطر این اپرا دریافت کرد، کارمن را یک شکست میدانست.

با این وجود تا امروز اپرای کارمن تقریبا در تمام سالنهای اپرای جهان اجرا شده است. نقطه قوت کارمن در این است که خود را درگیر یک پیام اخلاقی نکرده است، بلکه به شخصیتها اجازه داده شده در مسیر

خود حرکت کنند تا در نتیجه آن، هوسهای کارمن با رفتار بی پروای دون خوزه، تقوا و خداترسی میکائلا و جاذبه مردانه اسکامیلو ترکیب شود و داستانی نفس گیر به وجود آورد.

nhnh.essortment.com

دیدگاه ها ۷

بیشتر بحث شده است