گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سخنرانی لئوناردو برنشتاین در مورد موسیقی آوانگارد (۲)

خب اینها جملات منفی و ناراحت کننده ای بود. چیزی که آنرا برایم جذاب میکند واقعیات آن نیست، بلکه چیزهایی در آن است که دیگر واقعیت ندارد. در مدت کوتاهی بعد از آن همه چیز تغییر کرد:

اول از همه، امروز من به موسیقی پاپ از انواع دیگر موسیقیها کمتر گوش می کنم. چیزی که یک زمانی تازگی داشته، الان تبدیل به کالای تبلیغاتی تهوع آور شده است.

دوم، جز امروزه بسیار زنده و پویا است.

سوم، آن تکنیکهای آوانگارد که قدیمی و از مد افتاده شده بودند، دوباره زنده شدند و به صورت تکنیکهای زنده در آمدند. چگونه چنین چیزی ممکن شد؟ به دلیل مهمترین تغییر، اینکه موسیقی تونال دیگر به خواب نرفته بود، بلکه وارد دنیای آوانگارد شده بود، در ابتدا مخفیانه، بعد با روشهای رادیکالی جدید. چگونه چنین چیزی ممکن شد؟ اول از همه درگذشت استراوینسکی ، یک بحران جدید ساخت، بحران سوم قرن بیستم. الان دیگر دو پدر کبیر از بین ما رفته اند (شوئنبرگ و استراوینسکی) آهنگسازان جوان برای راهنمایی و الهام باید به کجا روی می آوردند؟ به خودشان.

آهنگسازان به ناگاه به خودشان متکی شدند و آنچه در درون خودشان یافتند، حس غریزی و طرد شده ی تنالیته آنها بود.

پس به طور جالبی، بحران سوم تبدیل به راه حل شد. همانطور که بحران دوم در اواسط دهه ۵۰، در حقیقت باعث تلفیق شدن شد، تلفیق دو دیدگاه کاملا متضاد. سوالی که در این میان مطرح است این است که آیا در آینده امکان دارد ما به شوئنبرگ و متدش به عنوان یک متد تکاملی نگاه کنیم تا متدی انقلابی؟ آیا ما به آن اتفاق (ظهور سریالیسم و مرگ تنالیته) به عنوان بخشی از تاریخ که باعث گذر ما شد نگاه نمی کنیم؟

اگر درست باشد، موسیقی یک تغییر بنیادی داده است، تغییری در ذات. این اولین بار در تاریخ موسیقی است که چنین تغییر بزرگی رخ داده است. ما در موقعیتی هستیم که یک استیل میتواند با استیلی دیگر، یک تکنیک به همراه تکنیکی دیگر، موسیقی را غنی تر کند.

اکنون ما در دوران ایده ها زندگی میکنیم، جایی که همه چیزهایی که قابل جمع نبودند میتوانند در یک اثر جمع شوند، تونال و غیر تونال، الکترونیک، آلوئتریک ولی همه اینها وقتی می توانند با هم جمع شوند که در یک فضای تنال قرار گیرند یعنی کلیت آهنگ فضای تونال داشته باشد.

اکنون مثل اینکه ما از تنالیته و سریال گذشته ایم و با دید بهتری به آنها نگاه میکنیم و از همه آنها آزادانه تر استفاده می کنیم. تمام اینها در موسیقی چند سال اخیر دیده می شود. خبر جدید موسیقی امروز، استیو رایش است که میتواند ۲۰ دقیقه در ر ماژور بنویسد. قطعه “Stimmung”اشتوکهاوزن ۷۰ دقیقه در سی بمل است. تونالیته در تمام دنیای صوتی بریو وجود دارد.

کوارتت آخر روخبرگ کاملا تونال است. در حالیکه شوستاکوویچ و بریتن که همواره تونال بودند، شروع به استفاده از سریالیسم با زبان شخصی خود کرده اند.

فرهاد پوپل

فرهاد پوپل

۱ نظر

  • انسانها اصولا مرده پرست هستند. نمام کسانی که ما به عنوان نابغه از آنها یاد می کنیم کسانی بودند که در زمان خود طرد می شدند. پی از مرگ اما به یکباره آنها را به حد خداوندی بالا برده ایم. این خاصیت مرموز ما انسانها است.
    تونالیته واقعیتی است که نمی توان از آن گریخت. به نظر من گذر از تونالیته به آوانگارد در یک قطعه باید تدریجی صورت گیرد. این امر گاهی در موسیقی جاز به یکباره صورت می گیرد که خیلی جالب نیست.
    ممنون

بیشتر بحث شده است