گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

در آمدی بر تدوین فهرست جامع
آثار روح الله خالقی(۱)

در گفتگویی رادیویی در سال ۱۳۴۰ در پاسخ به این پرسش که تا بحال چند آهنگ ساخته اید، مرحوم خالقی اظهار میدارد: “… در این مورد نمیتوانم مثل دیگران دقیق جواب بدهم…”

از قرائن چنین برمی آید که خالق آثار بی نظیری چون “می ناب” و “خاموش” خود چندان اعتنایی به تدوین و اثبات آثار خویش نداشته است. چرا؟ به عذر ناراستی روزگار و غدر اهل زمانه یا براستی بر این باور بوده که: “حاصل کارگه کون مکان اینهمه نیست”. شاید هم خود بیش از دیگران میدانسته که جلوه های ممتاز و متمایز آثار او آنچنان عیان است که نیازی به ثبت آنها نیست.

هنرمندان و متفکران بزرگی بوده اند که تمایلی به جمع آوری و تثبیت آثار خویش نداشته اند که حافظ و نیچه و کافکا از آن جمله اند. این آثار به مثابه قله های کوه های یخی است که از اقیانوس مواج و پر تلاطم روح هنرمند سر برآورده اند و شنونده دردمند و نیوشا را به خلوت انس و مراوده روحی و عاطفی با خالق آنها دعوت میکنند. آثاری از این دست را نمیتوان تنها در قالب روشهای تا کنونی بررسی نمود زیرا پدیدآورندگانشان خود افرادی جریده رو و سنت شکن و تنها بوده اند.

در مورد آثار خالقی و تقسیم بندی آنها نیز شایسته است که تحولات فکری و حال و احوالات آهنگساز به هنگام ساخت اثر، مدنظر قرار گیرد و نه تنها تاریخ پیدایش آن. به این اعتبار شاید بتوان میراث هنری این موسیقیدان بزرگ ایران را به سه گروه تقسیم نمود که هر یک نمایانگر جنبه ای متفاوت از شخصیت خالقی و بازگو کننده حالات مختلف روحی آهنگساز و نیز نشان دهنده مراحل منزل به منزل سیر و سلوک و نضج فکری او میباشند.

در این رهگذر هستند آثاری که در دوره ای خلق و سالها بعد و در دوره ای دیگر آنچنان نضج و کمال میابند که گویی خود کاری مستقل و نو میباشند. پیگیری سیستماتیک اجراهای مختلف از یک اثر میتواند سیر تکاملی سازبندی و افزایش هارمونی خفیف را نیز نشان دهد.

همچنین باید توجه داشت که آثار خالقی، مانند آثار هر هنرمندی، نه یکدست هستند و نه همگی از ارزش هنری یکسانی برخوردارند. چه بسا آثاری که فقط بنا بر مصالح روزگار ساخته شده و ریشه در علائق شخصی و احساسات ژرف آهنگساز ندارند. بخصوص وقتی که به مسئولیتهای اداری و دلسوزیهای صادقانه او برای موسیقی اصیل ایران می اندیشیم، طبیعتا” جلب حمایت دولتمردان را از هنر و هنرمند نمیتوان نادیده گرفت.

اما انصاف حکم میکند، و این درسی است که ما باید مثلا از فرانسویان بیاموزیم، که خالقی را بر اساس آثار بزرگ و ارزشمند وی مورد توجه قرار دهیم. آثاری که فقط به منظور اجابت خواست یا تقاضای سازمان یا انجمنی ساخته شده اند، برای خالقی تنها جنبه رفع تکلیف داشته و طبیعتا نمیتوانند معیاری برای ارزیابی جهان عاطفی وی محسوب گردند؛ همانگونه که نزدیکی به ساحت قدس حافظ از طریق مداحی او برای شاه شجاع یا قوام الدین عبدالله میسر نیست.

علاوه بر این تردیدی نیست که آثار بزرگ و شکوهمندی چون خاموش یا حالا چرا، یک شبه ساخته نشده اند و چه بسا الحان نخستین آنها سالها قبل در ذهن آهنگساز نقش بسته و به مرور و طی چند مرحله بصورت نهائی درآمده اند. اجراهای قبلی برخی ازین آثار که بعضا جنبه تمرین داشته اند، حکایت از جهشی موثر در ریتمها و بویژه ارکستراسیونی گسترده تر در نسخه نهایی دارد که “شب هجران” یک نمونه آن است.

با رعایت همه جوانب فوق و نهایتا به منظور نزدیکی بیشتر به جهان فکری آهنگساز و نتیجتا درک عمیقتر آثار او، سه دوره خلاقیت او را شاید بتوان بصورتی که در سطور زیر می آید تصور نمود.

نخست دوره ای که در آن شادابی و طراوت ایام صداوت و دوران جوانی به وضوح دیده میشوند. بوی گل و عطر دل انگیز بهار ازین آثار به مشام میرسند و روشنایی و امید از آنها تراوش میکند. “آتشین لاله” اثر نمونه و شاخص چنین دوره است. صرف نظر از ترانه و با دقت در خود آهنگ، میتوان بوضوح پی برد که آهنگساز با فراغ بال و نشاط به تدوین چنین اثری پرداخته، که خود یادآور نام اولین اثر او “روزگار جوانی” و شعر آن: “خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی” و یادآور دوران خوش درس و ییلاق و قشلاق است.

باید بیاد داشت که آهنگ آتشین لاله بی هیچ ارتباطی به ترانه رهی و قبلا بصورت آهنگی بدون کلام ساخته شده بود؛ چنانکه شرح آن در بسیاری از نوشته ها آمده است. آثاری هم که از آنها بوی ایراندوستی و پیوند به سرزمین آباء و اجدادی به مشام میرسند نمونه های بارز این دوره از سازندگی هنرمند میباشند. سرود جاویدان “ای ایران” و آهنگ شکوهمند “آذربایجان” از این دست آثارند.

دیدگاه ها ۸

  • خیلی تقسیم بندی زیبایی بود و امیدوارم ادامه داشته باشد . درباره ی آثار اساتید دیگر مثل استاد خرم واستاد محجوبی و استاد تجویدی ،استاد خالدی و …هم چنین تحقیقی انجام گیرد که بسیار مفید است هم برای پی بردن به سرنوشت روحی این اساتید و هم برای شناخت بیشتر از آثاری که با آنها زندگی کردیم و بالیدیم و رشد کردیم.
    ممنون از آقای دکتر جمادی و گفتگوی هارمونیک

  • .مقاله را خواندم.زبان شفاف و روشن وسالم آن انگیزه شرافتمندانه ای که برای نگهداشت هنر والای ایرانی از فحوای کلام حس میشود.تقسیم بندی آثار خالقی که نشانی از رحمت در خور قدر دانی دارد.ونکات مثبت دیگری که از آن دریافتم درعین حال این افسوس را برانگیخت که چرا این راه ادامه پیدا نکند.راهی که جز به همت و دردمندی افراد بی پشتوانه میسر نیست و متاسفانه آن را نمیتوان از متولیان رسمی فرهنگ ایرانی چشم داشت

بیشتر بحث شده است