آهنگ سوم حالا تمام شده و نوبت به قطعهی چهارم میرسد که اسمش هست «ترانهی شنها» (Song of Sands). اولریش توضیح میدهد که این قطعه، ترانهایست دربارهی انرژی و پویایی. ترانهی شنها شروع میشود. ضرباهنگی پُرجنب و جوش و لنگی خاصی که مخصوص جَز است، با ملودیهای کوتاه و بریدهبریدهی کلارینتباس با رَنگی خَشدار آغاز میشود. آن ضرباهنگ ادامه مییابد و این ملودیها، جنبوجوش نهفته در نٌتها را به صدا بدل میکنند. بازیهای ظریف و خلوت با ریتم بین درامز و پیانو به آهنگ پایان میبخشند.
قطعهی بعدی «دو پسر» (Two Boys) نام دارد. ملودی کلارینتباس شروع میکند، پیانو ملحق میشود و آکوردهای کوتاهکوتاه میزند و درامز با «ریمشات» و «راید» شروع میکند و بعد، پُرتر میشود. بعد از چند میزان کلارینت جای خود را به پیانو میدهد تا ملودی بنوازد. درامز هم کمصدا میشود و به سراغ «هایهَت» میرود تا پیانو بیشتر به گوش بیاید. سپس کلارینتباس دوباره میآید و تکنوازیها اوج میگیرد. اوجی که در آن، حضار از این همه هماهنگی و حس و زیبایی به وجد میآیند و تشویق میکنند. ملودیهای اولریش در محدودههای خیلی بالای کلارینتباس که نواختنشان کار دشواری است، به راحتی از گوشهکنار سازَش بیرون میریزند.
قطعه ششم، «لالایی صلح شماره ۲» است. جالب است که در بروشور برنامه، سه قطعهی لالایی برای صلح وجود دارد که اولی شمارهی ۲ است، دومی شمارهی یک و سومی شمارهی ۳. ملودیهای کلارینتباس در گسترهی بم قطعه را آغاز میکنند. نُتهای خلوت پیانو همراهی میکنند. پرکاشن در این قطعه دف است.
همینطور که یورگ میکولا (درامر) پشت درامز نشسته، دف را روی پا میگذارد و مینوازد و صدای دف با صداهای دیگر مخلوط میشود. بعد از چند میزان، دف دیگر جایش را به چوبهای درامز میدهد و ضربها قویتر میشوند. آکوردهای پیانو پشت هم تریوله مینوازند و درامز همراهی میکند. ملودیهای کلارینتباس گامها را در مینوردد و باز میگردد به همان نقطهی اول و تکرار ملودی اول، و باز، دف… و پایان قطعه.
به قطعهی هفتم میرسیم. «درخشش انسان» (Human Glow). آرام، سبُک و صلحآمیز. درامز با «براش» نواخته میشود و کلارینت نُتهای پیاپیاش را به آرامی و روانی روی صدای پیانوی خلوتِ میشائل تیفنباخر پخش میکند. تسلط هر سه نوازنده بینندهها را مجذوب کرده است. تسلطی که به هیچ عنوان به رخ کشیده نمیشود و فقط از عمق قطعات حس میشود. آهنگ تمام میشود و اولریش درِکسلِر اعلام میکند که باید سازش را تمیز کند وگرنه دیگر صدا نمیدهد.
آهنگ هشتم که طبق بروشور برنامه لالایی صلح شماره ۱ بود، حالا تغییر کرده و به جایش «بهشت تو» (Your Paradise) اجرا میشود. همچنان که در زمان پیش میرویم دینامیک قطعهها پُرتر میشود و تسلط نوازندهها به سازهایشان خیرهکنندهتر. لذتی که خودِ اولریش درکسلر حتا از خالیترین میزانهای قطعه میبَرد و هماهنگیای که حال و هوای نوازندهها با موسیقیشان دارد نمایان است و بیشک آنچه از دل برآید، بر دل هم مینشیند.
«تُحفهی رفاقت» (Token of Friendship) نام قطعهی نهمیست که تریو درِکسلِر قرار است بنوازند. شروع میکنند؛ این قطعه بازی جدیدی دارد و آن این که درامز، وارد تکنوازی میشود بی آن که دو نوازندهی دیگر اصلن روی صحنه باشند.
اولریش سازش را پاک میکند و میشائل در گوشهای ایستاده است. اما درامز چنان دیوانهوار ریتمها را در هم خُرد میکند و با هم مخلوط میکند که میتوان چشمها را بست و فرض کرد این قطعهای است که برای یک برنامهی کامپیوتریِ درامزنوازی نوشته شده. اگرچه این تسلط تکنیکی خیره کننده است، اما شاید ضرورتی نداشت، چرا که چندان از جنس موسیقی درِکسلِر نیست. درامز که کمکم به اواخر تکنوازی اش میرسد، پیانو شروع میکند.
۱ نظر