گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

افسانه آدمکهای چوبی در معبد


معبد ، و آدمک ها به دور آن در رقص ، و معبد بر زمین استوار و سر به فلک کشیده ، و زمین که معبد بر آن بنا شده است (۱). که حضور معبد آشکارش ساخته است . که از زمین های دیگر متمایزش کند و از فراموشی نجاتش بخشد . آدمک ، آدمک ، به شادیانه این حضور و آشکارگی در وجد وسماع آمده اند . در این میان بوی دود ، دود عود است که به مشام ، نه ، که به گوش میرسد ، بوی قربان که در فضا میپیچد . بوی گوشت و گیاه سوخته که راه خود را میجوید تا گوشها . چرا که در این افسانه همه چیز برای نیوشیدن است . مگر نه آنکه همه افسانه ها چنین اند .

زمین و معبد هر کجا باشند آدمکهاش یکسانند چرا که زمین و معبد اصلند و آدمکها مترسکهایی که خدایان معبد ” میسازند و باز به زمین میزنندشان ” بی کمترین اندیشه و پروای دادگری. به دید خدایان ساکن معبد اگر بنگری ، هیاهوی مترسکان را بی اهمیت خواهی یافت. هرچند که بی آن مترسکان (و طبلاطبلشان) جهان اثیری خدایان چیزی کم دارد، همهمه این خردکان، جز آشفته کردن خواب خدایان اثری ندارد. هم ازاین روست که خدایان هر چند گاهی برمی آشوبند و یکی از میان آنان را قربانی خویش میکنند.

اما گویی معبد آدمک های چوبی چیزی متفاوت از دیگر جایهای حضور خدایان دارد؛ جهانشمولی. بیراه نیست، چرا که آیین از آن کیش موسیقاست که کرانه هاش مرز جهان است. گوش بسپار، کلیسا خواهی شنید و سپس ناگاه آوای کیش دهشت از ستیغ کوه های دوردست آند و اذان که در پی است. انگار در خواب آشفته خدای خدایان، کلیسا، توتم، مسجد از پس یکدیگر سر میکشند.

در این جهان پر از آوا و ترانه، خدایان و معبد و زمین و کاهن و آدمک ها هر یک
در این جهان پر از آوا و ترانه خدایان ، معبد و زمین و کاهن و آدمک ها هر یک
ترجمانی و تجسمی از جنس موسیقی یافته اند.

زمینی از خاک ضرباهنگ (ریتم) ،
معبدی از (آوای) دست بر پوست و چوب ،
مترسکان ، هیاهویشان ، از جنس نای آدم .

ناگفته، کیفیت موسیقی وابسته به چگونگی حضور هستی اینان است. هر چه هستی ای به کمال- – تر، ترجمان موسیقاییش نیز کامل تر و با صلابت تر.

دور تا دره سکون ۱۳:۵۷و اما افسانه با صدای امواج یا خزیدن خزنده ای اساطیری بر روی شن ها آغاز میشود و کمی بعد آوای آدمکها از کلیسا برمیخیزد . همان هنگام از در و دیوار معبد ، پژواکِ آبستنِ اضطرابِ نوایِ خدایان به گوش میرسد ، و خبراز وقایعی در آینده یا گذشته می دهد. توتم از پی و مسجد نیز به دنبال می آید . ضربه ها و این پژواکِ گرداب وار ، بر در و دیوار معبد همچنان به انتظار واقعه ای گیهانی نشسته اند . صدای ضربه بر نفیر و جام خبر از آغازِ پایان میدهد ، که هر از چند گاه به صدای موج که انتظار طوفان را با خود دارد ختم میشود ، انگار که چاووش خدایان زمزمه میکند: رستاخیز نزدیک است .

اما اتفاقی نمی افتد چرا که تقدس از دنیای حاضر رخت بسته است . در چنین دنیای بی تقدسی آدمک ها کافرانه میسرایند ، بی رابطه ای با معبد و خدایانش . شاید از همین روست که هیاهوی آدمک ها در برابر معبد و شکوه خدایانش چنین مضحک به نظر می رسد . در این میان گاه آنچه آدمک ها به آواز می سرایند ، در و دیوار معبد به پژواک باز می سراید و باز … . هر چند که میان این دو نوا فقط توافقی به قدر شباهت در پژواکشان و گاه زیر وبمی صداها موجود است ، اما همین اندک توافق ، آوای آدمکان را به آوای خدایان مانند کرده است و این همانندی از جمله چیزهایی است که باعث میشود (گاه) باور کنیم که براستی آنان برای (در خور) این معبد و خدایانش میخوانند . عنصری که اگر نبود ، ترکیب اضافی ” معبد آدمک های چوبی ” با از دست دادن وجه غالب ملکیت- نسبتش ، باید به صورت ” معبد و آدمک های چوبی ” یا ” معبد / آدمک های چوبی ” در می آمد .

سور سایه ها ۱۱:۱۶
۱۰ ضربه و میهمانی ، میهمانی سایه ها ، در آن هر که را لمس کنی خنکای سایه را در مشت گرفته ای . دور تا دور ، تمام آینه است و سایه ها در آن چندان میشوند ، چنان که جسمی در میان دو آینه تا بینهایت تکثیر میشود . آینه ها بر در و دیوار معبد اند و آوای آدمکان را در خویش به جشن تکثیر میخوانند. همان تک آوای نحیف آدمکان در آینه کاری معبد بیکران بار تکرار میشود . اگر معبد نبود … .

آواز پیکره های شکسته ۷:۲۴آواز ، آواز پیکره های شکسته است اما انگار که معبد در خود شکسته و به سوگ پیکره ها نشسته و دم در کشیده است . آوایی از معبد بر نمی خیزد ، سکوت و کم گویی معبد شنیدنی ترین صدای پیکره های شکسته است . صدایی که نبودنش را میشنویم . و این نبودن چه صدای بلند و رسایی دارد .

دیار سی پیکر ۸:۰۹هی ، های ، هی هی ، های … ؛ سی بار / سی در سی بار . راهی از سی هی تا فغان یک تن از سی که (عاقبت سی مرغشان سیمرغ شد) . از میان های و هوی سی پیکر آوای یکی از پیکره ها خود نمایی میکند . این خصلت سرزمینی است که در آنیم . در این سرزمین هر چه را که بشماری و هر چه که بشماری عاقبت سی را برابر یک خواهی یافت . چرا که در دیار سی پیکر ۱=۳۰ . سفر در این دیار که با ۳۰ آغاز شد به رسم این دیار با ۱ به پایان میرسد .

سوگ سیمرغ کشان (رنگ فرح) ۷:۲۳حال که سیمرغ پیدا شد چه قربانی بهتر از آن ، برای معبد . آدمکان اندیشیدند سیمرغ را قربانی معبد کنند تا شاید از خشم خدایانش در امان باشند . سیمرغ قربانی شد و آدمک ها در سوگش نشستند . چونان قربان های دیگر این نیز نیمی سوگ است و نیمی جشن . جشنی برای / در سوگ – خدایان / سیمرغ . چنین است روایت برگزیدن رِنگ و فرح انگیزیش برای سوگواره سیمرغ .

معبد پیکره های چوبی ۷:۵۲با معبد آغاز میشود ، شگفت بود اگر چنین نبود . در این واپسین دم ، معبد بسیار است و آدمک ها کم . اینبار نوبت سکوت آدمک هاست ، تا معبد شنیده شود ، هر چند که هنگام هیاهویشان نیز معبد بیشتر به گوش میامد تا آنان ، اما این بخش برای معبد است و پنهان ترین زاویه های نادیده معبد را پیش رو میگذارد . اینک اجازه یافته ایم به درون معبد ، به مقدس ترین جاهاش ، برویم و گوش را از آوای هر زاویه اش پر کنیم چرا که هر گوشه از این بنا صدهزار آوای ناشنیده دارد .

شبانه آوای داوود ۲:۵۵در پس هزار توی معبد در پایان شب با صدای خزنده / موج ، به آغاز بازمیگردیم . در خنکای شب ، شبی که چنین پر ماجرا بود . صدایی داوودی پایان راه است . شاید گوهر معبد است که کشف شده و به سادگی پیش رو قرار میگیرد .

معبد و آن پیکره های چوبی و سیمرغ و سی پیکر و … آفریده دست و ذهن نوید افقه ، کلام شهریار مندنی پور و انتشار شرکت زند است در لوح فشرده ای با نام ” معبد پیکره های چوبی ” .

۱- مفاهیم مورد استفاده در این بخش (زمین ، معبد) از هایدگر وام گرفته شده است .
۲- نوشتار حاضر برخورد آزادیست میان متن شهریار مندنی پور و نقد موسیقی .

فرهنگ و آهنگ شماره‌ی ۱۱

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

  • salam jenaabe sedaghat kish man salhaye 77 ta 79 shaagerde aghaye kavari va az 79 ta 84 pahlu ostad afghah budam moddati iran nabudam karhaye besiar faakher va dar eine haal filsufaane dare moteasefaane man alaan shiraz nistam yani teh hatam amma khoshhal misham age beshe yek neshaste kamelan takhasosi tonbak gozaasht zemnan cd mabade peykareha hich dar dastras nist va kheili kamyaab va naayab hast…baraye ertebete bishtar lotfan be man mail bezanid ,mamnun be shiraz salame mano beresunid be omide didar

بیشتر بحث شده است