«محمود توسلیان» نظر مدرس را دربارهی «سرگذشت موسیقی ایران» نوشتهی «روحالله خالقی» جویا شد. وی گفت موضوع این کتاب بیشتر موسیقیدانان هستند تا خود موسیقی و چنان که خود خالقی نیز به آن اشاره میکند به گونهای داستان مانند نوشته شده تا مردم را جلب خود کند. بنابراین ضمن ارزش بسیار زیاد آن از جهت مکتوب کردن بخشی از تاریخ ما که میتوانست به سادگی از دست برود، با تاریخ موسیقی به مفهومی که اینجا گفته شد، تفاوتهایی دارد.
سبکشناسی، موضوع بعدی است که جنبههایی از ماهیتش تاریخی است و درک آن ابتدا به تعریفی که ما از سبک داریم مربوط میشود:
Style is a replication of patterning. Whether in human behavior or in the artifacts produced by human behavior, that results from a series of choices made within some set of constraints. (Meyer 1989)
سبک بازتابی از الگوپذیری است. خواه در رفتار انسان، خواه در دستساختههای محصول رفتار انسان که نتیجهی مجموعهای از گزینشهای انجام شده در مجموعهای از اجبارهاست.
به نظر مدرس کارگاه، بر مبنای همین تعریف، نقدها میتوانند منجر به تغییر در سبکشناسی، عوض شدن جایگاه یک اثر یا گروهی از آثار در حوزهی یک سبک و موارد مشابه شوند، چنانکه مثالهای آن در تاریخ نقد کم نیست و از سوی دیگر خود سبکشناسی بهعنوان زمینهای برای خوانش انتقادی سخت مورد توجه است، بهویژه زمانی که نقد سمت و سوی ارزیابی، شباهت، تقلید و تاثیرپذیری یا وارونهی آن کشف نوآوری و دگرگونی داشته باشد.
در اینجا هم مانند دو مورد قبل چون کار تحلیلی زیادی صورت نگرفته است دست و پای منتقدان ما بسته است یعنی هم توان اعلام یک دستهبندی سبکی بخشی از تواناییهای رشد یافتهی ما نیست (جز نمونههایی پراکنده) و هم اطلاعات از پیش فرآوری شدهی بسیار اندکی موجود است که بتوان در پرتو آن دست به نقد زد.
بهعنوان مثالی از این وجه نقد، نوشتاری انتقادی که دست به دستهبندی شیوهها و سبکها زده باشد، «سه شیوه هنر تکنوازی در موسیقی ایران» نوشتهی «مجید کیانی» معرفی و بخشهایی از نوار صوتی همراه کتاب- که در آن شکل کلیِ دستهبندی بهطور فشرده روایت شده- پخش و در مورد آن گفتوگو شد. فرازهای زیر فشردهی تقسیمبندی ارایه شده در کتاب را مینمایاند:
«در اولین نمونهای که به گوش میرسد، اجرای قطعه براساس شیوهای است که از تاثیرپذیری فرهنگ موسیقی سنتی ایران پدید آمده است. […] شیوهای که با عناوینی چون موسیقی «ملی»، موسیقی «علمی»، موسیقی «نوین» و … معرفی میشود. شکل ظاهری قطعاتی که در چنین شیوههایی ساخته و اجرا میشوند، معمولا ملهم از «فرمهای آزادِ» موسیقی کلاسیک است.» (ص ۲۵ و ۲۶)
«دومین اجرایی که به گوش میرسد، قطعهای در مایۀ افشاری است. اجرای آن براساس شیوهای است که از تحریف و تغییرات در پایههای اساسی بیان هنری موسیقی سنتی ایران مشتق میشود. اجرای قطعات در این شیوه، معمولا به طور بدیههسرایی غیرمقید، با استفاده از سازهای ایرانی و غیر ایرانی، به صورتهای تکنواز و یا همنواز […] حاصل میآید. […] بیشترین سهم اجرا در موسیقی ایرانی سالهای ۱۳۲۰ به بعد –به خصوص برنامه «گلها»- متعلق به این شیوۀ ساخت و اجراست. شیوهای که «شیریننوازی» نامیده میشود و همانطور که از نامش پیداست، هد اصلی آن در ایجاد هر چه بیشتر احساسات شیرین و لطیف است.» (ص ۲۷ و ۲۸)
«اما سومین اجرا در اینجا، شیوهای است براساس موسیقی دستگاهی ردیف. برای نمونه، «دستگاه شور» انتخاب شده است. […] اجرای موسیقی در این شیوه، اندازهی سنجیده و معیار استوار دارد، نظم منطقی، فکر دقیق و احساس عمیق را داراست. زیبایی آن دائم و دور از کهنگی، ذوق آن سنجیده و اگر دارای خلاقیتی باشد در چهارچوب بداعت دور از یکنواختی است.» (ص ۷۱)
۱ نظر