گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

محسن رنانی (۱) در مقدمه‌ی کتاب خود با عنوانِ «اقتصاد سیاسیِ مناقشه‌ی اتمی ایران؛ درآمدی بر عبور تمدن‌ها» می‌نویسد:
“… عجیب است؛ مردمی که متوسط بهره‌ی هوشی‌شان ۸۴ است (در مقایسه با دامنه‌ی نرمال ۹۰ تا ۱۱۰) و در طبقه‌ی ملت‌های دارای هوشِ «زیرِ متوسط» قرار می گیرند، خود را باهوش‌ترین ملت دنیا می دانند و از تکرار این باورِ فریب، لذت می‌برند و غره می شوند و با همین خودفریبی، پی در پی فرصت های تاریخی را… واگذار می کنند.”

در برآوردی که در خصوص میانگین تقریبی ضریب هوش مردمان کشورهای مختلف، در سال ۲۰۰۸ به عمل آمد نیز، ایران با کشورهایی همچون عربستان صعودی، پاکستان، افغانستان، ونزوئلا و اوگاندا، هم‌رتبه بود (۲).

متاسفانه این واقعیت، در خصوص موسیقی و وضعیت آن در جامعه‌ی امروز ایران نیز نمودهای بیشماری دارد. اجرای ریتم ۶/۴ که سالها در بین نوازندگان و خوانندگان موسیقی کلاسیک ایران به غامض بودن و دشوار بودن معروف بوده و هست، یکی از همان بیشمار نمودهاست (۳).

نمود دیگر آن، رایج شدن تلفیق سیلابیک شعر و موسیقی است که عبدالقادر مراغی آن را (تحت عنوان «هوایی» یا «مردم‌زاد»)، نازل‌ترین شیوه‌ی استفاده از شعر در موسیقی می‌دانست و دست کم از دوره‌ی قاجار تاکنون بطور مطلق در موسیقی ایران حکومت کرده است.

شیوه‌ای که از نظر بکارگیریِ کلام در موسیقی، ساده ترین حالت ممکن ا‌ست (۴).

گذشته از آن، لایه‌بندی صوتی و «چندگویی» نیز دوره به دوره در موسیقی ایران رنگ باخته است. ساسان فاطمی در شماره‌ی ۲۸ فصلنامه‌ی ماهور در بخشی از مقاله‌ی خود «پیوند شعر و موسیقی؛ قاعده یا سَبک؟» می‌نویسد:

«
… کار به جایی رسیده است که احتمالن به ندرت بتوان در تمام دنیا ملتی پیدا کرد که به اندازه‌ی ملت ما، از شنیدن رویدادهای صوتیِ همزمان، پریشان شود.»

نمونه‌های فراوان دیگری نیز در این خصوص می‌توان برشمرد. به نظر می‌رسد در سالهای گذشته، با گسترش پدیده‌ی مهاجرت و فرار مغزها، همچنین در نتیجه‌ی تنزل سطح زندگی و رفاه اقشار مختلف جامعه و گسترش بیش از پیشِ فقر و نابرابری اجتماعی که برای نمونه می‌تواند به افت کیفی سطح تغذیه‌ی سالم و کامل و بحران‌هایی از این دست منجر شود، میانگین ضریب هوشی مردم ایران، به رقم‌های پایین‌تری نیز رسیده باشد.

ضریب هوشی پایین و کاهش تدریجی آن در بلندمدت، به عنوان یکی از مجموعه عوامل تأثیرگذار در رکود کنونی، در کنار عواملی چون ناکارآمدی و عقب‌ ماندگی نظام آموزش کشور (که یادگیری موسیقی و اساسن توجه به هنر و خلاقیت، کمترین جایگاهی در آن ندارد) و موارد دیگر، چشم انداز ناامیدکننده‌ای را پیش چشم می‌گستراند.


پی‌نوشت‌

۱- اقتصاددان و دانشیار دانشگاه اصفهان؛ نویسنده‌ی کتابهایی همچون «چرخه‌های افول اخلاق و اقتصاد» و «بازار یا نابازار؟».
۲- photius.com
۳- به یاد دارم یکی از اساتید موسیقی در کلاس درسشان به نگارنده می‌گفتند زمانیکه استادِ مرحوم… در آموزش خود به شاگردان، به تصنیف چهارگاه «آسمان هر شب…» (در ریتم شش چهار) می‌رسیدند می‌گفتند هر کس این تصنیف را به درستی و بدون غلط اجرا کند ریتم را تمام کرده است.
۴- رک. «تصنیف معاصر»، ساسان فاطمی، فصلنامه‌ی ماهور. شماره ۴۰، ۱۱۲-۸۵

سعید یعقوبیان

سعید یعقوبیان

متولد ۱۳۵۸ تبریز
کارشناس ارشد علوم اقتصادی و برنامه‌ریزی از دانشگاه علامه طباطبایی ۱۳۸۶
نوازنده‌ی تار و سه‌تار، منتقد و پژوهشگر موسیقی

دیدگاه ها ۹

  • راجع به ضریب هوشی واقعا نمی‌دونم ملاک چه چیزیه
    من در مالزی و کره جنوبی که در رده‌بندی بسیار بالاتر از ایران قرار دارند بودم.
    مردم اونجا در مقیاس باایرانی‌ها دقیقا منگول محسوب میشن.
    بهرحال جالب بود برام و با ایده این نوشتار کاملا موافقم.

  • خیلی این آمارها را جدی نگیرید جناب یعقوبیان . موسسه گالوپ حدود یکسال پیش نظر سنجی ای کرده بود در خصوص نظر مردم ایران راجع به دستیابی به انرژی هسته ای با اون چیزی که ما در جامعه میدیدیم بسیار متفاوت بود بهتره بگم آمار پرتی بود . تازه این موسسه از معتبرترینهاست . اون آمار ضریب هوشی هم با مشاهدات نمی خونه نمی گم هنر نزد ایرانیان است و بس ولی اون آمار رو هم قبول ندارم

  • من هم هنر نزد ایرانیان است و بس رو ناشی از یک کج فهمی می دونم اما در قسمت اول این نوشته به نظر میرسه که نویسنده تلاش کرده تا در جهات مختلف و به هر گوشه ای چنگ بزنه تا به مقصود خود برسه. از امار اول مقاله تا اینکه مثلا مردم کوچه و بازار یک ریتم رو می پسندند!و مواردی از این دست.

  • سلام
    قبول حقیقت بسیار سخت است اونم از نوعی که بر به تریج قبای آدم هم بخوره!
    خوب بابا جون ما اگر در این برهه هوش و معاش درستی داشتیم که برا نمونه همه بود یه بار میگفتیم کورش فلان کار درست رو کرد و تو دنیا صدا کرد ما هم بهمان کار رو کردیم
    نه اینکه هی به گذشته مون بنازیم…
    اصلا نیازی به آمار نیست!
    عملکرد ما ایرانیان خود گواه ادعای آقای محسن رنانی هست….

  • اسحاق عزیز
    ممنون که نظرتو گفتی.سپاسگزارم.
    موارد دیگری در تایید این نتایج هم بود که چون به موسیقی چندان ارتباطی نداشتند در متن اشاره ای به آنها نکردم. به دو نکته لازم می دانم تاکید کنم اینجا:
    اول اینکه آمار هایی از این دست میانگینی از کل جامعه را نشان می دهند. مشاهدات من و شما یا هر کس دیگه بطور قطع با جامعه ی اماری محدودتری به قضاوت منتهی می شه. لذا نتایج اینگونه آمار ها قضاوت ها و نگاههای شخصی ما را هم حتی می توانند تعدیل کنند.
    دوم اینکه چه مردم ایران دارای هوش بالا باشند و چه کم هوش باشند،‌ به یقین براوردشان از میانگین ضریب هوشی جامعه چولگی شدیدی داره. میانگین ضریب هوشی مان هرچه که باشه ذهنیت خودمان رقمی بالاتر از آن هست. در این شکی نیست. من در نوشته ام بیشتر روی این نکته تاکید دارم. عنوان نوشته هم همینو می گه. این توهم شدیدن در موسیقی مان ریشه دار هست. صدها جمله ی قصار از بزرگ و کوچک موسیقی ایران نقل شده و میشه متاسفانه که موسیقی ایران را تافته ای جدابافته و بر قله ی حال و احساس تمام موسیقی های جهان دانسته اند و می دانند.
    همین میانگین ۸۴ را لااقل در دنیای موسیقی به آنهایی مدیونیم که به جای لباس هندی پوشیدن و تظاهر و تحجر، سعی کردند به موسیقی فکر کنند،‌ مطالعه کنند،موسیقی مان را و پتانسیل هاش را بهتر بشناسند، واقع بینانه تر بشناسند و بشناسانند. با نبوغ آنها بود که کم هوشی عده ای دیگر جبران شده 🙂
    شاد و موفق باشید.

  • با سلام
    ۱- در مورد آمار باید دوستان دقت کنند که این آمار میانگین بهره هوشی ممالک مختلف هست. یعنی فقط جامعه تحصیلکرده و یا شهرنشین ممالک در نظر گرفته نشده. همونطور که می دونید افراد با تحصیلات (یا سواد) بالاتر از بهره هوشی بالاتری برخوردارند. هم چنین باید بدونید که در این نوع آمار با اعمال ضرایبی با توجه به نوع و سطح زندگی جامعه به چنین رده بندی هایی می رسند. و ما (و البته مسئولین) باید به جای کتمان سطح زندگی و آموزش رو در جامعه بالا ببریم.
    ۲- در مورد ضرب ۶/۴: من فکر می کنم بیشتر از اینکه بهره هوشی در این نوع اظهارات عجیب دخیل باشه، عدم وجود موسیقی علمی دخیل خواهد بود. شما فرض کنید خط نت و وزن خوانی بلد نبودید. چطور باید در یک ضرب ۶/۴ مثلا دو ضرب سکوت رو درک می کردید وقتی اصلا مفهوم سکوت و ضرب سیاه و … رو نمی دونستید. اما امروز اگر همان تصنیف چهارگاه رو به یک هنرجوی ۱۱ – ۱۲ ساله که یک سالی موسیقی علمی کارکرده باشه بدید به راحتی با یک مترونم و چند بار تمرین به درسنی اجرا خواهد کرد.

  • متاسفانه من هم فکر میکنم ایرانیها خنگن.اما نمیدونم چیکار باید کرد.
    البته حرف اون دوستمون که گفت کشورهای دیگه رو دیده و منگولن رو هم قبول دارم.منم هر جا رفتم اوضاع بهتر از ایران نبوده.
    اما به هر حال اونا پیشرفت کردن و ما عقب مونده ایم از لحاظ صنعتی و بنظر من رتبه ما در هوش ، برابر با رتبه ما در پیشرفت صنعت کشورمونه.

بیشتر بحث شده است