گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نگاهی به اپرای مولوی (۱۸)

پرده یازدهم

این پرده که دیدار نام دارد و با همان ملودی «پرده ششم» (که به عنوان موسیقی آرم این اپرا هم در دی وی دی آن در نظر گرفته شده)‌ آغاز می شود ولی اینبار کر بدون کلام نمی خواند و به اجرای مثنوی مشهور مولوی که با نام نی نامه مشهور است می پردازند: « بشنو از نِی چُون حکایت می‌کند، از جُدایی‌ها شکایت می‌کند…» فرشتگان با شمعی به دست رقصان این بخش را اجرا می کنند و شمس و مولوی را در حال سماع می بینیم.

مولوی به شمس میرسد و در نوا می خواند: «کرایی تو کرایی تو کرایی؟» و باز گفتگوی مرید و مراد در می گیرد. غریب پور در این صحنه، با استفاده از فضای خلوت بوجود آمده، شدت نور را چند ثانیه کم کرده و با این روش دکور جدید را جایگزین می کند و کم کم صحنه قبلی به صحنه ای از خانه مولانا بدل می شود و متوجه می شویم این صحنه ها در خیال مولانا گذشته و او در خانه بوده است و تنها در خیالش با شمس سخن می گفته.

گفتگوی شمس و مولانا در نوا ادامه پیدا کرده و گوشه های مختلف نوا مانند،‌ نیشابورک و نهفت خوانده می شوند و . در این بخش نیز خوانندگان تنها در انتخاب تحریر ها آزاد بوده اند ولی در ادامه با ایست روی درجه دوم نوا، مولوی آواز خود را به دشتی مدلاسیون می کند: «زین واقعه مدهوشم، باهوشم و بی هوشم…»

شمس در پاسخ مولوی باز به نوا برگشت می کند و مولوی در جوابش یک بخش کوتاه متریک در نوا می خواند: «در خانه آب و گل بی توست خراب این دل، یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم…» این بخش به حدی تیز بینانه ساخته شده است که گویی این ملودی بر کلام مولانا بداهه وار سروده می شود.

اینجا شمس با لحنی تند در نهفت نوا به مولوی می گوید: «یا عاشق شیدا شو، یا از بر ما وا شو، در پرده میا با خود، تا پرده بگردانم…»

در ادامه صدایی آشنا و رعب آور را از ارکستر می شنویم، همان پاساژهای شیطانی که در پرده های پیشین از پیکولو شنیدیم… ناگهان همسر مولانا با نگرانی داخل می شود… مولانا می پرسد: «از سوی میدان چه بانگ است و غریو، کز نهیبش می رمد، جنی و دیو؟» همسرش می گوید: «همچو اصحاب عزا آوازشان، بد گرفته از فغان و سازشان، ریش و مو برکنده رو بدریدگان، خاک بر سر کرده خون پر دیدگان»*

در اینجا همسر مولانا حضور شمس را احساس می کند و به سوی او بر می گردد و بر خلاف سنت نهفت که در اوج خوانده می شود، یک هنگام پایین تر می گوید: «ای دریغا عرصه افهام خلق…» این بیت را قبلا او در هنگام تمسخر همسرش (مولانا) در کوچه و خیابان برای او در سه گاه خوانده بود.



مولانا تنها یک جمله پاسخ می دهد: «آه از علم گدایان ترس چیست؟!» در این لحظه مریدان سابق مولوی وارد خانه او می شوند و پیرمرد جاهل می خواند: «این چه مقصود است نقشی ساختن واندرو تخم فساد انداختن…» تمام این بخشها در گوشه نهفت خوانده می شود تا اینکه آهنگساز برای پاسخ طعنه آمیز شمس، به درآمد فرود می رود: «گفت پیغمبر عداوت از خرد بهتر از مهری که از جاهل رسد!»

پی نوشت

* استفاده از این بیت در لیبرتو، طبق دیگر بخشهای این اپرا با تغییر مضمون اصلی شعر به شکل داستانی جدید انجام شده است ولی تنها اشتباهی که در این بخش روی داده،‌ حذف نشدن «خون پر دیدگان» است که کاملا عزادار بودن را می رساند نه وحشی گری را.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است