۶- در مورد مثال تیم ملی ایران و برزیل و مقایسه آن با سازهای ایرانی و اروپایی در ادامه بیشتر صحبت می کنیم.
۶- اینکه نوازندگان غربی هم از سیم متال در برخی موارد استفاده می کنند، عشق ورزیدن همه ی نوازندگان ویلن ایرانی به سیم پیراسترو سبز را توجیه نمی کند…
بنده به عنوان کسی که از ده سالگی ویلن می نوازم، عرض می کنم قرار دادن یک پارچه ی بزرگ بین صفحه بالایی و زیرچانه ای ویلن و استفاده همزمان از سیم پیراسترو سبز و سیم گیر چوبی با تاندورهای بزرگ، راحت ترین راه برای زدن ویلن به سبک یاحقی و دیگران است (دلیل علمی آنرا خودتان فرمودید)… و این کاری است که همه بلا استثنا انجام میدهند…
۶- گفته شما تا اندازه زیادی صحیح است ولی از حق نباید گذشت که سیم های زه و نیم زه حرفه ای (و البته با کیفیت) مدت زیادی نیست که در ایران ترویج یافته و شناخته شده است.
۷- بله کاملا صحیح فرمودید. من هم اضافه می کنم که حتی هم اکنون نیز سیمهای زه و نیمه زه اصل کمیاب هستند و اکثرا بدلی هستند و ضمنا بخاطر عمر کوتاهشان کمتر کسی به سراغشان میرود… نوازندگی خیلی خرج دارد… مخصوصا در ایران که خیلی محدودیت هست؛ هم محدودیت های مالی و هم فرهنگی… ولی یک واپس گرایی و عدم وجود شجاعت و تلاش لازم هم متاسفانه در میان هنرمندان وجود دارد…
۷- پرسیدید: «لطفا توضیح بدهید منظورتان از اینکه فرمودید روی کاسه ی سه تار یا عود هم اگر پوست بکشیم صدای ویژه ای خواهیم داشت چیست؟ یعنی آیا این صدای ویژه چگونه صدایی خواهد بود خوب؟ بد؟ شفاف؟ تودماغی؟ کثیف؟ زیبا؟ زشت؟» صدای ویژه به معنای صدایی خاص است که می تواند این صدا هر کدام از این صفاتی را که گفتید داشته باشد یا حتی دو خصوصیت متضاد! حالا چگونه؟ اینطور که سه تار پوستی دو خصوصیت متضاد دارد، در پوزسین های پایین (تا نغمه سل چهار) صدایی شفاف و از آن پوزیسیون وقتی بالاتر می رویم صدایی تودماغی و حتی کدر! پس یک ساز وقتی به خوبی طراحی نشود می تواند دو خصوصیت متضاد را داشته باشد (البته این خصوصیت را همه سازها دارند ولی تفاوتشان بسیار کمتر از سازهایی است که طراحی خوبی ندارند.)
۷- حال که مثال های بنده گویا نبوده مثال دیگری میزنم: هر کودکی استعداد و توانایی خودش را دارد، مقایسه ی او با دیگر کودکان میتواند شخصیت او را تخریب کند…
۷- اگر اشاره شما به ویژگی های یگانه هر ساز است، بله شکی در این مورد نیست که هر ساز می تواند شخصیت خود را داشته باشد ولی یک تفاوت مهم بین ساز و کودک وجود دارد، ما باید توجه داشته باشیم سازی که ما می سازیم کودک نیست که با هر شکل و ریخت و استعداد باید امکان زنده ماندن و حیات همچون دیگر هم نوعانش داشته باشد؛ یک بچه عقب مانده هم باید زندگی کند تا وقتی که به طور طبیعی زنده می ماند ولی دلیلی ندارد ساز عقب مانده ای زنده بماند یا به او رحم کنیم. ساز یک ابزار ساخت بشر است و باید در متعالی ترین حالتش ساخته شود؛ داشتن ویژگی خاص هم می تواند مثبت باشد و هم منفی. چراکه «هر ویژگی»، الزاما «مثبت» نیست.
۷- اگر قبول فرمودید که این ساز حتی به عنوان یک بچه عقب مانده اما متفاوت “وجود” دارد، پس قبول بفرمایید که “شاید” این کودک به تعبیر شما “عقب مانده” بتواند خلا بین کمانچه و ویلن ایرانی را در نظر شنونده غیر ایرانی پر کند… من وقتی اینجا به دانشگاهی دعوت می شوم برای نواختن ویلن ایرانی، در وحله ی اول شنونده ی غیر ایرانی به سختی می تواند داستانهای جدیدی که من نقل می کنم را بپذیرد! اما این ساز با همان شیوه نواختن و با چهره ای متفاوت و رنگ صوتی ایرانی تر، می تواند مثل یک سویچ عمل کند…
۱ نظر