غلامحسین درویش معروف به درویش خان، بخشی از زندگی خود را در روند دگردیسی یک تمدن گذراند و شاهد دو دوره ی تاریخی ایران- قاجار و پهلوی – بوده است. مشروطه از او انسان دیگری ساخت و زخمه هایش بر تار آهنگی دیگر گرفت. او در میانه های دوره ی قاجار در اولین سال سلطنت ناصرالدین میرزا در سال ۱۲۵۱ به دنیا آمد، با جنبش مشروطه به اوج رسید و به هنگام صدور فرمان تاریخی مشروطه و هم زمان با پیروزی و جشن و پایکوبی مردم، استادی بی مانند شده بود.
مرگ زود هنگام اش نیز هم زمان با اولین سال سلطنت رضا شاه در دوم آذر ماه ۱۳۰۵ (که به عنوان اولین سانحه رانندگی در ایران نیز رقم خورده است) نمادین شده است.
درویش در شب دوم آذر ماه سال ۱۳۰۵ به هنگام بازگشت از میهمانی برای رفتن به خانه درشکهای کرایه کرده و در میانه ی راه، حوالی خیابان امیریه با خودرویی تصادف میکند. اسبهای درشکه درجا تلف میشوند و درویش خان نیز از درشکه به بیرون پرتاب شده و از ناحیه سر آسیب می بیند.
وی را به بیمارستان نظمیه تهران میرسانند، اما پس از ۵ روز رنج و درد به دلیل ضربه مغزی از دنیا می رود.
درونمایه ی آثار او باز نمایی از تاریخ زمانه اش که همانا قدرت و دگرگونی است و نغمه هایش از گریزی هولناک و فرو پاشی یک عصر خبر می دهد. پـدرش حاجی بشیر از اهالی طالقان و مادرش از ترکمانان بود. وی به نام درویش خان شهرت داشت و بسیاری نیز از لفظ درویش برای خواندن او استفاده می کردند. پدر درویشخان آشنایی اندکی با سهتار داشت و او را از ده سالگی به شعبه موزیک مدرسه نظام، وابسته به دارالفنون سپرد که در آن زمان توسط ژان باتیست لومر فرانسوی اداره می شد.
درویش خان در آغاز دوره ی تحصیل اش در دارالفنون به فراگیری خط موسیقی، نواختن شیپور و طبل کوچک پرداخت.
درویش خان پس از آنکه در دربار شاهی، سازِ برخی از استادان را می شنود نزد آقا حسینقلی رفته و پس از سالها آموزش لازم زیر نظر این استاد، برای تکمیل آموخته هایش دوره هایی دیگر را نیز با میرزا عبدالله، برادر بزرگ تر آقا حسینقلی می گذراند.
وی سمت ریاست و رهبری ارکستر انجمن اخوت را به عهده داشت و با شکل گیری جنبش مشروطه، کـنسرت هایی برای جمعآوری به قحطی زدگان روسیه، ایجاد مدرسه ی فرهنگ، حریق زدگان آمل، بازسازی خرابیهای آتشسوزی بازار و نیز کنسرتی برای غارت شدگان ارومیه در دوران ریاست اش برگزار کرد.
۱ نظر