در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۸۴ نشستی به دعوت دفتر پژوهشهای طنز در حوزه هنری، برگزار شد که سخنرانی این برنامه را سید علی رضا میر علینقی عهده دار بود. امروز متن کامل این سخنرانی را می خوانیم:
مایلم تشکر صمیمانه ام را در اینجا اعلام کنم از تمام دوستانی که بی شائبه کمکم کردند تا این برنامه برگزار شود. سید عبدالجواد موسوی و برادرانش، سجاد پورقناد و به ویژه یاران مهربانی که در این بعد از ظهر گرم تابستان، به اینجا آمدند و با حضورشان، مرا تشویق کردند؛ از همه آنها متشکرم.
قبل از حرف هایم خواهش میکنم به یک قطعه موسیقی جدی گوش کنیم.
باله درچه قو اثر پیتر چایکوفسکی
، آهنگساز بزرگ روسیه قرن نوزدهم، که البته با موضوع بحث امروز ما بی ربط است!
حوزه انتخاب شده برای گفتار امروز عصر من، حوزه ای محدود است و این محدودیت را خودم عمدا” انتخاب کردم تا بتوانم با تمرکز و امید به حصول نتیجه ای ارضا کننده حرف بزنم. از طرف دیگر باید محدودیت وقت و محدودیت فضا و امکان را نیز در نظر گرفت. این نشستها بیشتر در فضایی دوستانه است تا علمی و آکادمیک و نمیشود بیش از حد معینی آن را سنگین کرد.
پیش از من، اساتید، پیشکسوتان و طنز نویسان توانا سخنرانی کرده اند؛ من هیچکدام از اینها نیستم! مطالعات من در موسیقی است و موضوعاتی که به آن مربوط میشود و یا ربط داده میشود و یکی از آنها طنز است. از من انتظار سخنرانی تخصصی درباره طنز را نداشته باشید، ولی موضوعی که مطرح میکنم، تا جایی که میدانم جدید است و برای اولین بار است که طرح میشود.
شاید این بداعت موضوع، قلت بضاعت مرا در امر طنز توجیه کند… چرا اولین بار؟ تا جایی که دیده ام و دیده اید، نشست های خیلی انگشت شماری که در این ده سال گذشته پیرامون طنز و طنز پردازی در حوزه هنری و دانشگاه سوره سابق برگذار شده، هر وقت نوبت به موسیقی رسیده است، صحبت از ترانه ها و تصنیف های طنز آمیز بوده است.
البته بیشتر در حوزه موسیقی های نواحی و بومی، نه موسیقی های متعلق به حوزه شهر نشین. در این که ترانه های طنز، یا به عبارت دقیقتر: کلام ملحون یعنی عبارات و واژگان طنز آمیز آمیخته با نغمه و آهنگ، از کار برد قوی اجتماعی بهره مند هستند تردیدی نیست. یکی از کارکردهای همیشگی موسیقی در تاریخ ایران، به ویژه در برهه های حساس اجتماعی و تاریخی، همین کار کرد طنز آمیز بوده است.
می توان برای پژوهش درباره انواع و اقسام آن، کنفرانسهای متعددی گذاشت و از افراد متعدد دعوت کرد که درباره انواع و اقسام آن، حرف بزنند، نمونه ضبط شده و حتی مجریان زنده و حاضر بیایند و چه بسا برنامه آنها جالبتر از این برنامه ای باشد که رنج دیدنش را بخود هموار کرده اید.
عرصه ترانه های طنز بخصوص در زبان فارسی، هم از لحاظ تاریخی گسترده است و هم از لحاظ جغرافیایی و میتواند از جذاب ترین عرصه ها تحقیقی چه میدانی و چه کتابخانه ای باشد. کابرد ترانه و تصنیف طنز آمیز هنوز هم در جوامع فارسی زبان سراسر دنیا حس میشود.
هرچند که از رونق و جلای دهه های و سده های پیشین افتاده است، اما در این جا، حوزه گفتار من، هیچکدام از اینها نیست؛ بلکه موسیق بیکلام است. موسیقی ای که به تعبیر بعضی هنرمندان، ناب و خاص و به قول فرنگیها pure؛ که البته خودم این نوع تعریفها را دقیق نمیدانم.
چرا موسیقی بی کلام را انتخاب کردم؟ اولا به خاطر همان محدودیت های پذیرفته شده ای که در ابتدای سخنانم گفتم و ثانیا” به این خاطر که در ترانه و تصنیف طنزآمیز، عینا” و عملا”، این کلام و واژگان هستند که باز القای مفهوم را عهده دار هستند و ودر واقع، این کلام است که طنز آمیز است و نه موسیقی.
کافیست یکی از این صدها اثر را گوش کنید، سپس سعی کنید که آن را بدون کلام بشنوید، خیلی ساده در میابید که نغمه و موسیقی آن اصلا نقش طنز آمیز ندارد، عاملی بیانی یا عنصری ساختاری در آن نیست که بتوان بر آن نقش القای طنز را اطلاق کرد. حتی بسیاری اوقات، سوای کلام موسیقی کاملا جدی است.
شاید بیشتر به این خاطر که بعضی سرایندگان با ذوق، از نیروی نفوذی عاطفی بعضی شاهکارهای موسیقی باکلام و یا بی کلام استفاده کرده اند و کلام طنز آمیز خود را بر آنها استوار کرده و از راه موسیقی پیام خود را بر لوح ضمیر مخاطب شان حک کرده اند.
نمونه، عبارات طنز آمیزی که استاد ابوالحسن صبا بر رنگ معروف “ناز” در چهارگاه اثر استاد علی نقی وزیری گذاشته و سالها بعد، در فیلم “حسن کچل” ساخته زنده یاد علی حاتمی نیز تا قسمتی خوانده شده، یا کلمات شوخ طبعانه ای که روی رنگ معروف ابوعطا اثر زنده یاد رضا محجوبی گذاشته اند. البته ما در این جا قصد پخش آن را نداریم. اهل موسیقی با این آثار تا حدی آشنا هستند و بخش این نمونه ها خارج از برنامه امروز ماست.
برایتان آرزوی سادی تندرستی می کنم
خوبه