توجه کتاب به از قلم نیفتادن هیچ نکتهای در فرایند تولید و بازاریابی و فروش محصولات موسیقی در بخشهایی چنان پررنگ شده است که برخی فصول (مثلاً فصل پنجم) تا حدودی از بحث اصلی کتاب منحرف شدهاند. شاید تنها جمله ای که در تمام فصل پنجم به اقتصاد موسیقی ارتباط مستقیم دارد این باشد:
«در هر صنعتی این شعار هست که همیشه حق با مشتری است و نارضایتی وی به معنای از دست دادن مشتری خواهد بود» (همان، ص ۱۲۴).
دیگر مباحث این فصل عبارتاند از عوامل مؤثر در مهندسی صدابرداری موسیقی، روشهای فراگیری میکس، تجزیه و تحلیلِ میکسها، تأثیر مرحله ضبط در میکس، سازبندی، ویرایش، شروع کار مهندس میکس، روشهای میکس و مرحله نهاییسازی. تنها توجیه پرداختن به این مباحث در کتابی با موضوع اقتصاد موسیقی این میتواند باشد که بالابودن سطح اطلاعات هنرمند در خصوص موضوع میکس و نهایی سازی احتمالاً میتواند از صرف هزینههای بیمورد در این مرحله جلوگیری کند و هنرمند در تعامل با مهندسان صدا دست کم اطلاعات اولیه ای از کار خواهد داشت؛ که البته دلیل قانع کننده ایست اما شرح و تفصیل و اشاره به جزئیات در این سطح در تمام مباحث کتاب صورت نگرفته و اگر دلیل گنجاندن جزئیات مزبور این بوده است، امروز میبایست کتابی دوهزار صفحهای در دست میداشتیم.
نحوه به کارگیری ابزارهای توصیفی: نمودارهای کتاب در اغلب موارد گنگ و مبهماند. در مواردی که نویسنده نمودارها را از منبعی ترجمه کرده است توضیحات کافی در مورد آنها داده نشده است؛ مثلاً در نمودار زیر (همان، ص ۹۲) دلایل افت و خیزها نه در نمودار مشخص است و نه در متن توضیح داده شده است. مشخص نیست که تغییرات منحنی ناشی از چه عواملی است:
نمودار ۱-۳. مهمترین اقدامات لازم و مراحل انجام آن در زمان پیش تولید، دانستن این موارد و الویت بندی آنها برای مدیریت فعالیت های پیش تولید، مانند بستن قرارداد با نوازندگان، استودیو و غیره بسیار ضروری است (Hepworth-Sawyer, 2009:25؛ برگردان به فارسی از مولف)
دیگر نمودارهای کتاب نیز وضعیت مشابهی دارند. (۸) یا نمودار زیر که نمونهای از نمودارهای تألیفشدهی خود نویسنده است، مشخص نیست دقیقاً چه نکتهای را بازگو میکند. پاراگراف قبل از این نمودار نیز ابهام آن را دوچندان کرده است:
«اینکه تعریف میکس را بدانیم بسیار مهم است. در واقع میکس شامل دو عمل تغییر صدای ضبطشده و اضافهکردن صدا […] به مجموعه اثر است. بر این مبنا، میتوان گفت که مهندس موسیقی میتواند سازی به سازبندی کار در میکس آن موسیقی اضافه کند» (همان، ص ۱۳۴). (تأکید از من است)
گذشته از اینکه ملاک چینش سازها در دوایر مشخص نیست، مجازبودن مهندس موسیقی در کم و زیاد کردن یک ساز، باز نشانهای از ورود به حوزهی موسیقی مردمپسند است؛ زیرا در موسیقی حرفهای و هنری این آهنگساز است که حرف آخر را در خصوص ترکیب و تعداد سازها میزند. جملات زیر نیز مؤید همین نکتهاند:
«گاهی اوقات مهندس موسیقی از خروجی موسیقی ضبطشده ناراضی است، در این حالت نباید از اضافهکردن سازی که صلاح میداند ابایی داشته باشد؛ وی در نهایت از تواناییها و استعداد خویش استفاده میکند تا مشتری کار را تأیید و با رضایت استودیو را ترک کند» (همان، ص ۱۳۳).
پی نوشت
۸- از جمله نمودارهای صفحات ۷۸ تا ۸۰ و نمودار صفحه ۱۶۵.
۱ نظر