نوشته ای که پیش رو دارید بخشی از کتاب ادب و هنر امروز ایران (مجموعه مقالات ۱۳۴۸-۱۳۲۴) از جلال آل احمد از نشر میترا است. جلال آل احمد در این نوشته با ادبیات ویژه خود، شرح این بزرگداشت را نگاشته است. در میان این جملات او می شود نگاه انتقادی او را به سازمان های دولتی آن روزگار مشاهده کرد: درباره «کلنل وزیری»
دیشب هشتادمین سال زندگی کلنل وزیری را جشن گرفته بودند. در انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و هیچ خبری از پادوهای رادیو تلویزیون و آن وزارت جسیم فرهنگ و هنر که همه ریزه خواران نعمت همین کلنل اند و جماعتی و دست گل ها و گپی… حسینعلی ملاح (دامادش کسی میل و من به برکت حضور او و عیالش و نیز در محضر شخص کلنل، گوش هامان را به موسیقی ایرانی آشنا کردیم) شرح فشرده ای از زندگی و آثارش داد که لابد در «پیام نوین» میخوانیم. بعد دکتر هشترودی یادی کرد از ۳۰ سال همکاری دانشگاهی با او و اینکه کلر و او همچو دو خط موازی بوده اند که هر چه دورتر می روند متباعدتر میشوند و از این جور گریزهای به صحرای ریاضیات و بعد بازگشت به شعر و از نو… و بعد طرح کوتاهی داد درباره «دست» هنرمند چه تعهد کننده همه هنرها است و اینکه در هیچ رشته هنرمند بی دست نداشته ایم. و بعد لحظه ای در حوزه صمیمیت گام زد و به «بی دستی» خود اشاره کرد و افسرده شد و کلامش در گلو شکست. و سپس نام گذاری تازهای را در باب هنر های «پلاستیک» و «فونتیک» طرح کرد. اولی را «متحیز» گفت (جای گیر – از «حیز») که تا کنون مصور می گفتیم یا مجسمه یا متجسم. و دومی را «متوقف» گفت (زمان گیر – در زمان جای گیرنده) کتاب حال مصوت میگفتیم و از این قبیل… و به گمانم به اقتباس از منابع جدید عربی. و بعد شعر را «ذوجنبتین» دانست که به ازای آوایی بودن، همچون مزقان، در زمان جا می گیرد و نه در مکان. و به ازای ثبت و ضبط ای که با نوشته میشود، متحیز که هم هست و جایی گیر. (و اما مگر موسیقی هم عین این نیست؟ وقتی نت را مینویسی یا بر روی نوار که ضبطش میکنی؟ پس موسیقی هم ذوجنبنین است.) و از این قبیل.
پای حرف دکتر هشترودی فراوان بوده ایم و می دانیم که از طرفی به دیوار شعر تکیه میکند و از طرف دیگر به شمع وجود ریاضیات. و ترک پارسی گوی که نیز هست. اما در جشن دیشب حال دیگری داشت. ندیده بودم. خوش تر از همیشه. بعد هم جواد معروفی «غمگین» را زد. که تکه ای است از آثار کلنل. و بعد دو تا از جوانهای مدرسه موسیقی ملی، دو قطعه از او نواختند و دست آخر هم خود کلنل برخاست و به شکر گزاری از جماعت گفت که «خوشحال است که در مجلس یادبودی که برای اموات میگیرند و خود شرکت دارد» و از این قبیل… بعد هم به قول خودش «دو کلامی» نواخت.
اهمیت کار کلنل در این است که آمده برای موسیقی ایرانی که بداهه نواز است، «نت» نوشته. با ربع پرده و آن حرف های تخصصی که در حد من نیست. یعنی که به این طریق میخواهد بداهه نوازی را از آن بگیرد؟ و این آقایان به این معنی است که روانی را از آب گرفتن؟ من سوال می کنم. از طرف دیگر این بداهه نوازی در موسیقی شرقی شباهتی دارد به مثلاً بدیهه بافی قالیباف های قشقایی یا ایل عرب یا ترکمن ها که همه بی نقشه می بافند. پس یعنی موسیقی هم چیزی است در حد هنر های عوام؟ و از فولکلور؟ یا در حد هنرهای دستی محلی؟ و نه در حوزه هنر سبک دار و مدرسی؟ باز سوال می کنم. جوابش با حضرات اهل. اما آنچه می شود این جا آورد، اینکه شاید او از راه موسیقی نظام به چنین انضباطی در کار ضبط و ثبت رسیده.
عالی با تشکر