لوییزُن همچنین به گرایشهای عارفانهی پیرنیا نیز اشاره دارد (همان: ۱۱۳). این سبقهی عرفانیِ مؤسسِ گلها احتمالاً، هم بر تلقی شنوندگان و منتقدان گلها و هم بر جهتگیریِ خودِ برنامه تأثیرگذار بوده است.
مسألهی دیگرْ شباهتِ این نقد و بعضی دیگر از نقدها به برنامهی گلها با نقد اهالیِ جنبش احیاء در دههی پنجاه و پس از آن است. مثلاً کیانی، در هفت دستگاه موسیقی ایران، دربارهی آنچه آن را «شیریننوازی» مینامد مینویسد:
[شیریننوازی] دارای فکر و اندیشهای […] در جهت حرکت و کوشندگی نیست. در این حالت، موسیقی دارای تخدیر و نشئهی فراوان است و بهآسانی میتواند فکر را به دنبالِ هدفی هرچند مسرّتبخش اما با پایانِ افسرده بکشاند. (کیانی ۱۳۹۳: ۱۲۶) (۸)
چنانکه مشاهده میشود، نهتنها محتوی و رویکردِ کلیِ این پاره که حتی کلیدواژههای آن هم شباهتِ قابلتوجهی به نقدهای رشیدی دارد. (۹)
نوشتار چهارم: «موسیقی رادیو»
عنوان چهارمین مطلبی که در آن به نقدِ موسیقیِ برنامهی گلها پرداخته شده است «موسیقی رادیو» است و به قلم نویسندهای با نامِ مستعارِ «استادسیس» در شهریور ۱۳۳۸ منتشر شده است (۱۰) (استادسیس ۱۳۳۸). این نوشتار رویکردی متفاوت با نوشتههای رشیدی دارد و تقریباً از دیدگاهی صرفاً موسیقایی به بحث دربارهی موسیقیِ رادیو میپردازد. نویسنده، پس از نقد مواردی چون وضعیتِ نابهسامانِ «ارکستر»ها و دانش کمِ رهبرانشان، کوکِ نادقیقِ «ارکستر»های رادیو و ضعفِ تکنیکی نوازندگان رادیو چه در همنوازی و چه در تکنوازی، به نقد برنامهی گلها میرسد. او در این بخش مینویسد:
برنامهی گلها بهنحو یکنواخت و عجیبی درآمده است. به استثنای یکی دو برنامه که آقای خالقی رهبری کرد، بقیهی برنامهها از نظرِ آهنگ ارکستراسیون بسیار ضعیف است. نوازندگانِ گلها بعضی خوب هستند، ولی آهنگِ خوب برای اجرا ندارند. نه تجویدی آهنگساز است و نه محجوبی، بهجز چند تصنیف، توانسته چیز جالبی عرضه دارد. آقای خالقی دو برنامه اجرا کرد […]. چه خوب است آقای خالقی، با ادامهی کارِ خود، آهنگهایی از قبیل «نیمهشب»، «غمگین»، «دو عاشق» و غیره را که اجرا نشده رهبری کنند و بدون شک وجود ارکسترِ بزرگِ گلها برای این منظور فرصت خوبی خواهد بود. در ابتدای برنامهی گلها، یکی دو برنامه با شرکتِ قمرالملوک وزیری و مرحوم صبا و یک برنامهی جالب بهنامِ «شکایت نی» ارکستر هنرستان موسیقی و آقای بنان ضبط شد.
متأسفانه این برنامهها را هیچگاه به سمع نمیرسانند و فقط چند برنامهی یکنواخت را تاکنون ادامه دادهاند، مثلاً قطعهی «نیمهشب» یک آهنگِ کاملاً توصیفی بود که برای برنامهی گلها بسیار مناسب است. امیدواریم با اجرای آن، مانند یکی دو برنامهی سابقالذکر، از یکنواختیِ حزنانگیز و صوفیانهی منفیِ آن کاسته شود. (همان)
پی نوشت
۸- کیانی، در همان کتاب، تأکیدِ «شیریننوازی» را بر «احساس و حال» (کیانی ۱۳۹۳: ۱۵۱) و همچنین آن را همراه با «احساسگراییِ شدید» (همان: ۱۴۱) و «تکرار در تکرار» میداند (همان: ۱۲۶). این نگاه بیشباهت به تلقیِ فرهت دربارهی «رمانتیک»بودنِ نحوه شعرخوانیِ برنامهی گلها نیست. چنانکه در ادامه خواهیم دید، استادسیس، یا همان ساسان سپنتا، برنامههای گلها را «یکنواخت و حُزنانگیز» میداند که باز شباهتی معلوم با داوری کیانی دربارهی «افسردگی» و «تکرار» در «شیریننوازی» دارد.
۹- مواضع رشیدی در سالهای بعد از انقلاب به وضوح تغییر کرد. در مقالهی ترانهسرایی در ایران، او ترانهسازی یا تصنیفسازی در دوران محمدرضا شاه را به نحو دیگری ارزیابی میکند (رشیدی ۱۳۷۰: ۳۶-۳۷).
۱۰- طبق نظر علیرضا میرعلینقی، «استادسیس» همان ساسان سپنتا بوده است.
۱ نظر