دیدیم که در موسیقیِ ما نوازندگی و آفرینش موسیقی حسابی به هم گره خوردهاند و جدا کردنشان به این سادگی نیست. پس وقتی در این موسیقی از شیوهی نوازندگی صحبت میکنیم کموبیش از شیوهی خلق هم صحبت میکنیم. نوازندگی اینجا همیشه تاحدودی آفرینش است نه بازآفرینی. البته به ندرت موسیقیدانهایی در تاریخ موسیقی ما بودهاند که چون برای گروههای موسیقی یا برای سازهای دیگر هم قطعههایی مینوشتهاند ویژگیهای شیوهی نوازندگیشان را میتوان تاحدودی از شیوهی آفرینش موسیقیشان جدا کرد. مثلا فرامرز پایور یکی از نمونههاست. اما باز حتا در این نمونههای نادر هم نمیشود کاملا شیوهی نوازندگی را جدا کرد.
با این حساب، شیوهی نوازندگی یک نوازنده در موسیقی ما مجموعهای است از عوامل فقط مربوط به نواختن و همچنین بعضی عوامل مربوط به ساختن. در همین وضعیت است که عواملی مثل صدادهی (سونوریته) شخصی، ارتباط فیزیکی با ساز و نحوهی صداگیری (مثل نقاط زدن مضراب، شکلهای کشیدن کمان و…) دامنهی شدتوری (Dynamic Range)، دامنه و کیفیت مالشها، نالهها و لغزشها و… با عوامل دیگری مثل بسامد استفاده از تکنیکها، نوع کوک ساز، تعیین فواصل نغمهها در یک مد خاص، و حتا استفاده از ریتم و ملودیهای خاص و… همه میتواند جزئی از «شیوه نوازندگی» باشد.
دستهی اول فقط به نوازندگی مربوط است. یعنی حتا اگر هم بخواهیم آثار دیگران را بدون این که تغییرشان بدهیم بنوازیم این عوامل در متفاوت شدن نواختهی ما با نوازندهی دیگر موثر است. اما دستهی دوم همانطور که مشخص است بیشتر به محتوای موسیقی ربط دارد و وقتی تفاوت ایجاد میکند که یا در حال آفرینشایم یا اجازه داریم آهنگهای دیگران را برحسب سلیقهی خودمان تا حدودی تغییر بدهیم.
پس، شیوه یک مجموعهای از انتخابهاست؛ انتخاب از بین مجموعهی عوامل ممکن. این انتخابها همیشه آگاهانه و با چونوچرا کردن انجام نمیشود بلکه اغلب به شکل یک نوع سلیقه و انتخاب ناخودآگاه صورت میگیرد. اما تکرار آگاهانهی این انتخابها ما را به وادی تکرار یا حتا تقلید یک شیوهی نوازندگی میبرد.
اگر نوازندهی ب انتخابهای نوازندهی الف را آگاهانه یا ناآگاهانه تکرار یا تقلید کند میگوییم نوازندهی ب دارد به شیوهی نوازندهی الف مینوازد. و اگر این کار را خیلی خوب و بی نقص انجام بدهد ممکن است اصلا نتوانیم تشخیص بدهیم چیزی که میشنویم ساز نوازندهی الف است یا ساز نوازندهی ب. اگر تنها بعضی انتخابها یکی باشد میگوییم شیوهی نوازندگی الف و ب در بعضی نقاط شبیه هم است.
شیوهی نوازندگی میتواند فراگیر شود، یعنی نوازندگان زیادی آن را تقلید کنند. در این نمونهها معمولا میگوییم یک سبک نوازندگی به وجود آمده. گاهی هم خود نوازنده یا دیگرانی برای آموزش و تداوم شیوهاش روش آموزشی و دستور و مجموعهای از آثار مرجع فراهم میکنند، اینجا معمولا از مکتب نام میبریم.
نویز
۱ نظر