این نقش «زمینهسازی» به خصوص در بخش موسیقیهای برآمده از سنتها و فرهنگ سنتی ایرانیان در زمینه موسیقی، صادق بود. موسیقیدانان ایرانی از انقلاب استقبال کردند بدون این که به تبعات آن در زمینه حیات اجتماعی هنر موسیقی بیندیشند. برای آنها، حضور در صحنه با تجهیز به سلاح مؤثر صوت و نوا و کلام مهمتر از رعایت آداب معمول بود.
نکته مهمی که آن نیز نباید از خاطر برود، حضور تمام «ژانرهای» فعال در موسیقی ایران در مقطع انقلاب است و هنگام بررسی و نگارش، نباید این نفوذ و گستردگی را از خاطر برد. درست است که صدای الحان سنتی و سازهای سنتی طنین آشکارتر و بارزتر داشت، لیکن صدای رسای موسیقیهای دیگر را نیز نباید از یاد برد. موسیقیدانان پاپ و موسیقیدان های معروف به «کلاسیک» نیز همکاری خود را با این جریان عمومی داشتند و بین موسیقیدان ها، وفاق و اتحاد بود و کسی به تقسیمبندی انواع موسیقی و زمینهسازی در مورد آنها نمیاندیشید.
اینها، همه بحثهایی بود که کمی پیش از انقلاب در سطح چند محفل و چند نشریه به وجود آمد و بعد از انقلاب نیز توسط پرورش یافتگان این مکتب ادامه یافت و همچنین بیشتر توسط همان موسیقی نوازانی برآمده از حرکت بازگشت به سنتها و احیای ارزشهای هنری قدمایی در موسیقی ایران که نحوه برخوردشان با موسیقی ایرانی و حتی هیئت و ظاهرشان، با آنچه که در جریان انقلاب و بعد از آن گذشت، بسیار هماهنگ و متناسب بود.
موسیقیهای برآمده از انقلاب را با «سرود» میشناسند. این فرم استاندارد که از موسیقی مارش و نظامی غربی الهام گرفته شده، در موسیقی یکصد سال گذشته ایران، بیشتر به مناسبتهای فرمایشی و رسمی به کار رفته است و سفارش دهنده آن، مراجع قدرت رسمی و مقامات دولتی بودهاند.
در انقلاب ایران ۱۳۵۷، سرودها از بطن مردم برآمدند و خاستگاهی غیردولتی داشتند چرا که در آن سال (۱۳۵۷)، دولت و ملت رویاروی یکدیگر بودند. اگر چه این رویارویی دیری نپایید و بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی بعد از رفراندوم فروردین ۱۳۵۸، سرودهای بسیار معروفی تهیه و پخش شد که معرف موسیقیهای برآمده از انقلاب بود. همانطور که گفته شد، پیدایی سرودهای انقلابی را میتوان در چهار نوع موسیقایی ارزیابی و گمانهزنی کرد: ۱- موسیقی دستگاهی ۲- موسیقی پاپ ۳- موسیقی سمفونیک و ۴- موسیقیهای مردمی.
سه بخش اول، مرزهایی دارند گاه تفکیک شده از یکدیگر و گاه در هم تنیده و با اشتراکهای جالب توجه. موسیقیدانانی بودند که در هر دو یا سه بخش فعالیت داشتند که از آنها میتوان به زندهیاد مجتبی میرزاده (۱۳۸۴- ۱۳۲۵) اشاره کرد.
در وقایع نگاریای که از موسیقی مقطع انقلاب تا به حال انجام گرفته، بنابه دلایلی مشخص و نه هنری، از «نوع» موسیقی پاپ و موسیقیدانانش اصلاً نامی برده نشده و از بخش موسیقی مردمی یا به عبارتی کوی و بازار نیز با بیاعتنایی گذشتهاند.
علت چشم پوشی موسیقی و موسیقی نوازان پاپ، شاید این بود که بخش قابل توجهی از آهنگسازان، تنظیمکنندگان، ترانهسرایان و خوانندگان این نوع موسیقی که در مقطع انقلاب، هنر خود را صادقانه و صمیمانه در اختیار و در خدمت انقلاب و مردم قرار داده بودند، در سالهای ۱۳۵۸- ۱۳۶۲ به خارج کشور مهاجرت کردند و حتی بعضی از آنها به جریانهای ضد نظام پیوستند. به هر حال، این بخشی است که در آن، معیار نظام با معیارهای عمومی تاریخ نگاری دچار اختلاف سلیقه است.
۱ نظر