نوشتهی پیشِ رو نقدِ نقد است. نقدیست بر نقد سجّاد پورقناد از محمدرضا لطفی با عنوان تاریکخانه موسیقی ایران. در پایان انتشار این مجموعه بلافاصله پاسخ سجاد پورقناد به این نوشته منتشر خواهد شد.
این نوشته در صددِ پیراستنِ نقد از جریان حفظ و اشاعه موسیقی ایران – بهطور اعم – و محمدرضا لطفی – بهطور اخص – نبوده و در واقع تذکریست مبنی بر مراعاتِ نقدِ حرفهای و آکادمیک.
۱- بهجای نوشتنِ مقدمه و در ادامهی آن طولوتفصیلِ مباحث و مطالبِ بارها شنیده و خوانده شده، بهتر است یکراست بروم سرِ اصلِ مطلب. هرچند که جناب پورقناد مقدمه نوشتهاند و اتفاقاً محمدرضا لطفی را دو بار در مقدمهی مقدمۀشان «استاد» خواندهاند. اما از آنجایی که این نوشته در صدد مقدمهچینی نیست، در همین آغازِ کار یادآور میشود که ایکاش جناب پورقناد، محمدرضا لطفی را به اوصافی وصف میکردند که خودْ به آنها اعتقاد داشتند. اوصافی که پسِ پُشتِ «تحریف تاریخ و ملغمههای تکراری»، «کماطلاعی از مبانی علمی موسیقی» و «درکِ ناصحیح از مباحث جهانشمول علمی» پنهان شدهاست. آقای پورقناد حتماً واقفند که وقتی شخصی مبتلا به اینهمه کژی و کاستی باهم یکجاست، «استاد» موردِ خطاب قرار نمیگیرد. بنابراین از ایشان درخواست میشود که صداقتِ قلم را مراعات کنند تا خوانندهی مطالبشان، خاطرش به این مهم آسوده باشد که ایشان هرچه مینویسند صادقانه مینویسند.
۲- جناب پورقناد در ادامهی پروسهی غلطگیری! از محمدرضا لطفی و اثبات کماطلاعیاش از علمِ موسیقی، دست بر موردی میگذارند که جداً جای تعجب و تأمل دارد. ایشان با تکیه بر یکی از فایلهای صوتیِ ضبطشده از برنامهی شناخت موسیقی دستگاهی ایران (که لطفی خودْ تهیهکننده و مُجریاش بودهاست)، معتقدند که لطفی «گُمان» میکرده که نُتِ گِرد برابر با چهار ثانیه است! محصلان موسیقی میدانند که در تمام کُتُب تئوری، بررسی ارزشِ زمانیِ نُتها جزوِ دروس ابتدایی است. بنابراین جناب پورقناد میخواهند بگویند که لطفی، حتی الفبای تئوری موسیقی را هم نمیدانستهاست؛ و از آنجایی که خودشان واقفاند که این نحوهی غلطگیری از محمدرضا لطفی، بهقولِ خودشان «مُلّانُقَطی» است؛ و نیز میدانند که اشتباهِ لطفی صرفاً لغزشیست در گفتار؛ و در واقع لطفی بد تعریف کردهاست و این بد تعریفکردن نشانهی نداستن نیست و یا بنا بر نوشتهی خودشان: «[لطفی] مفهومِ اصلی را میدانسته[است]»؛ اما با این حال، باز این ایراد را وارد دانسته و نتوانستهاند از خیرش بگذرند! بنابراین، بار دیگر، این نوشته مؤکداً تأکید میکند که حال که جناب پورقناد، لطفی را «استاد» خطاب کردهاند یا باید تکلیف خوانندگان را با تعریفشان از واژهی استاد روشن کنند یا از این حربههای فریبدهنده، جهت به نقد کشیدنِ شخصیتی در حد و اندازه، و قد و قوارهی لطفی استفاده نکنند.
ممکن است استدلال نوشتهی حاضر، در نظرِ جمعی از خوانندگان متناقض به نظر برسد و به حق بپرسند که: مگر کسایی و بهاری و هُرمزی و… اصلاً میدانستند که نُتِ گِرد چیست تا حال بدانند که چهار ضرب است و نه چهار ثانیه؟ و نتیجه بگیرند که از آنجا که در استادی این بزرگان نامبرده شک و شبههای نیست، پس جناب پورقناد پُر بیراه نگفتهاند و آن «استاد» با آن «کماطلاعی از مبانی علمی موسیقی» قابل جمع است. در پاسخ به این پُرسش احتمالی باید یادآور شد که اساساً سوادِ موسیقیدانِ مکتبی را باید در همان چهارچوبِ موادِ درسوبحثش سنجید. هُرمزی و فروتن و شهناز و… موادی تحت عنوان نُت نیاموختهاند و اصلاً نیازی هم به آموختنش در خود احساس نمیکردهاند، بنابراین این نقد خودبهخود بر این بزرگْخنیاگران وارد نیست؛ و اساساً به زعم جناب پورقناد این نقد بر لطفی وارد است، چراکه او داعیهی «نقد»ـِ موسیقی کلاسیک را دارد اما «…از شناخت طبیعیترین مسائل تئوری موسیقی عاجز است […] و طبعاً [علاقهمندان موسیقی] از کسی که گُمان میکند گرد چهار ثانیه است انتظار ندارند که در مباحث فنیتر موسیقی کلاسیک بیاشتباه باشد».
۳- جنابِ پورقناد در مقدمهی نوشتۀشان به ذهنیتِ دوقُطبیای که بر سرتاسرِ نقدشان حاکم است، مجالِ بروز و ظهور داده و دو گروه «هنرستانیها» و «طیفِ سنتگرای مرکز حفظ و اشاعه» را در مقابل هم قرار دادهاند. صرفنظر از اینکه نوشتهی پیشِ رو با چنین تقسیمبندی – یا بهتر است بگوییم: مرزبندی؛ و البته خیلی بهتر است بگوییم: صفآرایی! –ای همعقیده نیست، مایل است از جنابِ پورقناد بپرسد که حسینِ علیزاده در کجای این کرتبندی قرار میگیرد؟ هنرستانیِ غیرِ سنتگرای حفظ و اشاعهای؟! داریوش طلایی چطور؟ هنرستانیِ سنتگرای حفظ و اشاعهای؟! تا همینجا واضح است که کُمیت این مرزبندی لنگ است.
۴- محمدرضا لطفی در مصاحبهای که دستخوشِ نقدِ جناب پورقناد شدهاست، گفته:
«در آن هنرستانی که من هم حضور داشتم در واقع سازهای ایرانی صاحب ارزش نبودهاند».
جناب پورقناد این بار هم برای به نقد کشیدنِ لطفی، دست بر موردی میگذارند که ابداً ارزش منقدانه ندارد. گفتنیست که در این مورد، بر خلاف مورد قبل، لطفی دچار لغزش در گفتار نشده و نقدِ جناب پورقناد صرفاً حاصلِ برداشتِ نادرستِ خودشان است. ایشان نوشتهاند:
«ایشان در هنرستان موسیقی ملی شبانه تعلیم دیدهاند که اصولاً یک آموزشگاهِ آزادِ موسیقی بودهاست، نه یک هنرستان با برنامهی منظمِ آموزشِ آکادمیک».
و فراموش کردهاند متنی که بر آن استناد کردهاند، مکتوبشدهی گفتوگوییست به زبانِ محاوره که بین لطفی و خبرنگار رد و بدل شدهاست؛ و آن «من هم» خود محلِ تحصیل لطفی را از هنرستانی که پیشتر به آن اشاره نموده، جدا کردهاست.
جناب پورقناد در ادامه نوشتهاند:
«استفادهی مکرر لطفی از عنوان هنرستان موسیقی ملی، تنها یک خلط مبحث در جهتِ فریبِ مخاطب است و ایشان هیچگاه در یک سیستم آکادمیک هنرستانی، همچون همدورهایهایش مانند علی رهبری، کامبیز روشنروان و اسماعیل تهرانی درس نخواندهاست».
۱ نظر