البته شما در آلبوم چشمه مهر روی شعر نو آواز خواندهاید و با ملودی سازی متفاوت است!
بلى آوازی خواندهام که سنتی نیست بلکه آن آواز طراحی شده است حتی اگر دقت کنید شعر آقای شفیعیکدکنی را در قسمتهایی تکرار کردهام. در آن مقاله توضیح دادهام در موسیقی ردیف برای هرگوشهای یک ملودی داریم. یعنی هر گوشهای استقلال دارد و در شعر کلاسیک ما هم هر بیت برای خودش مستقل است و مجموعه آن کامل است. در صورتیکه شعرنو چنین ساختاری ندارد. ممکن است در شعر نو چندین خط را بخوانید تا به یک مضمون دست یابید. انتقال این مضمون در قالب ردیف نشدنی است. شما باید روی قالب شعر کار کنید تا بتوانید آن را با قالب ردیف سازگار کنید بهعبارتی قالب ردیف را تغییر بدهید چرا که نمیتوانید شعر نـو را خرد کنید.
ممکن است دیدگاه امروز شما با دیدگاه چند سال قبلتان تغییر یافته باشد؟
خیر. همچنان همان عقیده را دارم. دلیلش هم به خاطر وجه تعهدآمیز بودن شعر نـو است.
در حالیکه بین شاعران نو شاعرانی داریم که بهقول شما غیرمتعهد به مسائل سیاسی اند! ولی متعهد به شعر نو هستند.
من در آن مقاله به این منظور بحث روشنفکری را پیش کشیدم که برخی جنبه سیاسی را دنبال میکنند و برخی به هر شکلی می خواهند نوآوری صورت بگیرد. اما نوآوری که فقط استفاده از شعرنو نیست. آقای علیزاده با اشعار کلاسیک کار میکنند ولی کار تویی را ارائه میدهند، و الزامی نیست که حتماً باید کلام نو باشد، شعر نو باید حتما رویش آهنگسازی شود حتی در قالب آواز دستگاهی.
شما چه معیاری در نظر داشتید که پیوند آوازهای ایرانی با شعر آقای شفیعی کدکنی بدرستی برقرار شود؟
آن کلام را بارها و بارها خواندم و برای رسیدن به مضمون شعر سعی کردم ملودی ها را طراحی کنم و برای کلمه به کلمه آن طرحی ریختم و بیمطالعه نبوده است. در آن اثر مرکبخوانی به حکم ضرورت آهنگسازی صورت گرفته است.
به نظر میآید که ادای شعر در این آلبوم جنبه آوازی ندارد و بیشتر دکلماسیون است.
شاید همین موضوع تاییدی بر نظر من باشد که نمیتوان شعر نو را در قالب آواز خواند. من تنها در مایه دستگاهی خواندهام.
برخی معتقدند مرکبخوانی و مرکبنوازی برای رهایی موسیقی ایران از بن بست محدودیتهای ردیف و موسیقی دستگاهی راه حل مناسبی است. با توجه به تجارب آوازی شما در حوزه مرکبخوانی این موضوع را تائید میکنید؟
بلی، قبول دارم. مثل قالب مثنوی در شعر میماند که دست شما را خیلی باز میگذارد و من هم به این کار علاقهمندم. مرکبنوازی بسیار دست آهنگساز را باز میگذارد نمونهاش آلبوم قاصدک. ما ۲۴ نت داریم که از هر جایی به هر جایی میتوانیم برویم و در زمان مرکبنوازی اقیانوسی ایجاد میکند.
آیا امروز بداههخوانی تبدیل به نیاندیشیدن و سهلانگاری در ارائـۀ موسیقی نشده است؟
خیر.
ضربـیخوانی با بداههخوانـی چه ارتباطی دارد؟
میتواند ارتباط داشته باشد. البته کسیکه ضربیخوان است و بداههخوانی میکند باید خیلی به ریتم شعر تسلط داشته باشد. بداههخوانی جز ذات ردیف و موسیقی آوازی ماست. چون شما در زمان اجرا بنا به شرایط فیزیکی که دارید ناچارید فیالبداهه چیزهایی را خلق کنید. اینکه کاری کاملاً بداهه باشد تاکنون من نمونهای نشنیدهام من هم در کارهایم بداههخوانی وجود دارد ولی در واقع از قبل تمرین داشتهام و واقعاً بداههخوانی مطلق نیست.
۱ نظر