این کار درعین جذابیت، خیلی سخت و پیچیده هم هست. بنا به سلیقۀ شخصی من بهترین نوع تلفیق در همنوازی، یافتن جملات مشترک و نواختن آنها، بعد از آن نیز هر هنرمند به بیان شخصی می پردازد و سپس بیان خود را به ترجیعبند متصل می کند. در نهایت باید بگویم که من موسیقی تلفیقی را یک گفتگوی فرهنگی میدانم.
پس بیشتر بحث فواصل را مد نظر قرار می دهید؟
باید عرض کنم بحث فواصل در موسیقی تلفیقی بسیار بحث پیچیدهای است. قبل از فواصل باید دید چه فرهنگی با چه فرهنگی قرار است تلفیق شود. یعنی شما به عنوان نوازنده موسیقی ایرانی اگر قرارست با یک نوازندۀ عـرب همنوازی کنید، بسیار متفاوت است تا اینکه با یک نوازندۀ سیتار هندی یا یک نوازندۀ غربی بنوازید. اما بررسی فواصل وابسته به شناخت بافت و نوع موسیقی آن منطقه و فرهنگ، اینکه چه گسترۀ صوتی (رجیستری) برای آن ساز وجود دارد، نحوه و شیوۀ نوازندگی آن چیست؟ توجه به نوع موسیقی (از نظر تنال، مدال، جز و…) چگونه است؟ و به همین علت الزامی نیست در چارچوبی خاص مثلا شور قرار بگیریم و بگوییم فقط آن را میزنیم.
اولین آلبوم شما با آقای دَرشـَن آنند نوازندۀ ساز کوبهای (طبـلا) است، آیا این تلفیق فقط جنبۀ ریتمیک داشت؟
انتظار اثری در موسیقی دستگاهی است اما با بیانی شخصی. و علت انتخاب ساز طبلا این بود که قابلیت کوک شدن داشت و این امکان را به من می داد تا بتوانم نت اصلی و نت ایست دستگاهی که در آن مینوازم را با آن کوک کنم که این هماهنگی در کوک بسیار خوشایند است، و البته این قابلیت در دف و تنبک نیست.
آیا می توان جرقههای اولیۀ موسیقی تلفیقی در ذهن شما را از این نقطه دانست؟
نه کاملاً، قبل از آن هم من با آقای کریستف رضاعی در چند موسیقی فیلم این تجربه را داشتم و مهمترین دلیل همنوازی من با درشـن آنند علاقۀ من به ساز طبلاست. زیرا به شخصه به سازهای هندی علاقهمندم و معتقدم موسیقی هنــد موسیقی است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت و موسیقیدانان هند و نوع برخوردشان با موسیقی خیلی قابل توجه است، موسیقیدان هندی در درجۀ اول خود را مخلوق می داند نه خالق: بر اساس همین نگرش نیز نگرش خود را از مردم عادی جدا نمیداند و خود را راوی داستانی می داند که کس دیگری بیان می کند و این لطفی است که شامل حال آنها شده است.
با توجه به تجربیات شما از موسیقی هند، همچنین در زمینۀ موسیقی تلفیقی، چـرا موسیقیدانان هند و پاکستان مانند: نصرت فاتح علیخان، راوی شانکار، ذاکر حسین و… تجربیات و آثار ارزشمندی در زمینه موسیقی تلفیقی با موسیقی و فرهنگ سایر نقاط جهان داشتهاند، اما موسیقیدانان ایرانی به سختی به سوی اجرای این گونه آثار میروند؟
اولین مسئله نداشتن تعصب و ذهنیت دُگم و بستـۀ موسیقایی است. باید تلاش کرد موسیقیمان را به زبان جهانی تعریف کنیم و در این زمان است که به راحتی میتوانیم ارتباط برقرار کنیم. من همیشه این مطلب را طرح کردهام که اگر روزی یک موسیقی دان از فرهنگی دیگر از شما تقاضا کرد که با او همنوازی داشته باشید، چه جوابی به او خواهید داد!
آیا خواهید گفت من فقط در این چارچوب میزنم یا اینکه میگویید که همنوازی نمیکنید! باید از ریشه آغاز کنیم و ببینیم چه کمبودهایی در کارمان داریم و باید این تعامل را به چالش کشید تا تلفیق از آن حاصل شود، مثلاً نمیتوانیم به یک نوازنده هندی بگوییم که آقا اگر در پردههای سهگاه میتوانی بزن خُب! وگرنه خداحافظ. باید با تفاوت کنار آمد و مشترکات را بدست آورد و تجربه کرد. چرا که موسیقی زبان عشق است و صلح و دوستی. و اگر موسیقی سایر ملل را هم تجربه کنیم لطمهای به موسیقی ما نمیزند.
۱ نظر