ممکن است ما تکنیک نوازندگی فرد دیگری را زیباتر و قویتر از شما بدانیم، در این مورد برخورد شما چیست؟
ما که شما را به خاطر ابراز نظرتان دار نمیزنیم. این نظر شماست، سلیقه شماست و در ابراز آن آزادید. اما اگر بخواهید به عنوان عقیدهتان آن را مطرح کنید، میبایست حتماً به جمیع جهات علم مورد نظر اشراف داشته باشید. درست مثل اینکه یکی داد بزند من عاشق اشکنهام!
خوب کسی حق ندارد به سلیقهاش اعتراض کند. اما او نمیتواند بگوید اشکنه بهترین غذاست، چونکه یک متخصص تغذیه به خوبی ارزش غذایی مثلاً تهچین بوقلمون در برابر اشکنه را توضیح داده و سقم نظر آن را به اثبات میرساند. پس نتیجه اینکه تا ابراز سلیقه مجازید اما عقیده و نظر فنی خیر! ببینید قطعهای که هر کس به راحتی بتواند آن را بنوازد خالق آن نمیتواند بگوید من هنرمندم یا این اثر ارزش والای هنری دارد.
اما خیلیها با قطعه گفتوگوی چپ و راست من به فکر واداشته شدهاند گو اینکه نواختنش هم به آن سادگی برای هرکس میسر نیست، حالا من یک مثال سینمایی میزنم چرا یک نفر به نام منتقد ایرانی میگوید «ناخدا خورشید» شاهکار است اما ابراهیم گلستان میگوید این اثر دزدی از همینگوی است و داستان را هم لوث کرده، چرا؟ علت این است که ما حتی ناخودآگاه، خودمان را محور قرار میدهیم. هر انسانی در هر مرتبه از دانش، خود محور جهانبینی است یادی از گلسرخی کنم که گفت: «ثقل زمین کجاست؟ من در کجای آن ایستادهام..» من هم خودم را محور میدانم، اما هرچه من بگویم که درست نیست. گو اینکه شما هم حق مخالفت با حرف های من را دارید.
معیار سنجش برای یک شنونده چه باید باشد؟
اینجا باید امکانات دیداری و شنیداری فراهم بود تا من طی اجرا، منظورم را به شما منتقل کنم. قبول کنید اینگونه رساندن منظور سخت است. یک نکته را باید به شما بگویم که عوام، تا حدی از مرحله زیباشناسی توانایی تشخیص صحیح دارند، از حدی که فراتر رفت، دیگر تشخیص و نظر دادن در آن کار عوام نیست و کار خواص است و متخصصین آن رشته باید ابراز نظر کنند. در یک ریتم با پایه ۸/۶ هر شنونده از صدای ساز من، برداشت همان ریتم را میکند که از صدای ساز یک نوازنده دیگر، اما تشخیص با ارزش بودن یا نبودن هر یک از این دو نواخته، حتماً کار دانشآموخته و دانای آن رشته است.
خلاصه عرض میکنم برای نواختن یک قطعه با ریتم ۴/۲ میتوانیم از تکنیکها و اصواتی استفاده کنیم که نه فشاری به ذهن بیاید و نه پنجه، خیلی ساده و راحت این ریتم القاء شده و به گوش برسد یا بهعکس، از اصوات مختلف و رنگ آمیزیهای متفاوت بهره جسته و ترکیبی درست کنیم که بازهم همان ۴/۲ به گوش رسیده و القا شود. اما مسلماً ارزش این دو با هم تفاوت دارد، هرچند هر دو یک ریتم را به گوش میرسانند.
در واقع معیار ارزشگذاری شما برای یک اثر زیبا تکنیک اجرایی و سختی در اجراست؟
نه! فقط سختی نه. شاملو جمله جالبی دارد: من شعر را میگویم، یک واسطه میبایست شعر من را برای مردم بگوید، آن هم منتقد. من میخواهم بگویم به تعبیری شاید فضولی کردم و زیباییشناسی را مورد بررسی قرار دادم. توضیح و تفسیر و نقد آثار من کار خود من نیست. در جامعه ما، میانگین مطالعه در سال تنها چند دقیقه است. فضا و امکانات هم که آن چنان برای نقد و نقادی صحیح و منصفانه و برپایه اصول علمی و ارزش های هنری میسر نیست.
۱ نظر