یک عمر، عشق و ایثار برای موسیقی
درآمد
از دست دادن احمدرضا احمدی واقعه ای بود که گرچه با توجه به وضعیت جسمی او در چند سال اخیر، انتظارش را داشتیم ولی پذیرشاش را نداشتیم و تا مدتها نخواهیم داشت، برای نگارنده که بیست و چند سال افتخار معاشرت با او را داشتم، فقدان او از همان داغهایی است که تا مرگ نیاید نرود. نبود احمدرضا نبودِ خیلی چیزهاست. مانند بسیاری دیگر بسیار به او مدیونم و این را با افتخار میگویم دریافتهای زیبای شاعرانه طنز ناب، منابع ارزشمند برای خواندن و شنیدن آشنایی با استعدادهای خوب و نورس، دوری گرفتن از هر چه بوی ناراستی و پلیدی و دروغ می داد، حرمت نهادن به کار و قرار، وسط بازی نکردن و صریح بودن با خود و جهان، مهرورزی بیانتظار احترام به پیشکسوتان، شناخت هر پدیده ای در ظرف زمان خود و خیلی گوهرهای دیگر که از دست و زبان و قلم و قدم کریم او بی دریغ می ریخت.
حتی سازی را که سالها آرزوی تصاحبش را داشتم و نمیتوانستم با مهر و سخاوت او مالک شدم. حق مهر او بر گردنم بیانتهاست. گمان دارم دیگر کسی چون او نخواهم دید.
گشایش
در این یادداشت کوتاه اشاره هایی میکنم به همت بلند او در زمینه موسیقی و کارهای با ارزشی که برای این هنر همیشه مظلوم انجام داد. شک نیست که حق مطلب نمیتواند کامل ادا شود و محدودیت صفحههای «نگاه نو» در این جا تعیین کننده است. امیدوارم دوستان و دوستداران آن وجود شریف و فرهنگخواه، این یادداشت را در حکم فهرستی بر کتاب پر برگ خدمات پربار او بدانند.
شعر و موسیقی هیچ گاه در فرهنگ ایرانی جدا از هم نبودهاند. خنیاگری فصل مشترک زرین این همجواری است. در دوران تجدد که میتوان مبداء تاریخ آن را از آوان انقلاب مشروطه تصور کرد، آرام آرام اندیشه تفکیک حوزه شعر از حوزه موسیقی میان چند تن از آفرینشگران بزرگ مطرح شد. نیما یوشیج و علینقی وزیری سردمداران این اندیشه بودند و قدمهای بزرگی (چه در مباحث نظری و چه در حوزه عملی برداشتند که هنوز هم بخشهای معتبر بسیاری دارد.
احمدی شاعری پسانیمایی و تمام مدرن بود. از نسلی که اهل ترانهسرایی و سخن «از گل و بلبل گفتن به صاحبدلان» نبود، زیبایی را در انتزاع میجست نه در بازسازی آنچه که به عینه مقبول همگان افتاده بود. شاید تنها شاعری بود که هیچ گونه تعامل حرفهای با محیط موسیقی نداشت اما شناخت آماتوری عمیقی از این هنر داشت و بهترین گامها را برای تقویت و توسعه صحیح آن برداشت.
۱ نظر