بیست و نهم بهمن، زادروز هنرمندی خلاق و جریانساز، پیشرو اما ریشهدار، بافرهنگ و فرهنگساز، استاد شهرام ناظری ست. برای آنکه بدانیم لحن و بیان متفاوت ایشان چه تاثیری در موسیقی ایران داشته، لازم است برگردیم به بیش از چهل سال قبل که «گل صدبرگ» را خواند و ببینیم آن آلبوم در آن سال چه غوغایی به پا کرد، چگونه فراگیر شد و چه تاثیری در جامعه ی موسیقی گذاشت. ناظری تا آن زمان «چاووش»ها را با استادان علیزاده، مشکاتیان و لطفی، کامکار و «مثنوی موسی و شبان» و «باد صبا میآید» را با استاد جلال ذوالفنون و «صدای سخن عشق» را با استاد کیخسرو پورناظری و «بشنو از نی» را با استاد فریدون شهبازیان کار کرده بود و قبل از انقلاب هم تجربههای گرانقدری داشت که یکی از مهمترینهای آن فعالیتها، همکاری با گروه اساتید در جشن هنر توس است و همه و همه نشان میدهد که چه دانشی از آواز منطبق بر ردیف دستگاهی موسیقی شهری ایران داشت اما همه ی اینها راضی اش نمیکرد و دنبال کشف لحنها و بیانهای گم شده یا مهجور آواز در مناطق مختلف ایران به ویژه زاگرسنشینان بود تا با لحن و بیان تازهای بخواند. پس با جلال ذوالفنون و رضا قاسمی گل صدبرگ را کار کرد که انقلابی در موسیقی ایران بود.
درست است که هر یک از آلبومهای ایشان نام بزرگی را به عنوان آهنگساز در خود دارند و نقش آن بزرگان هم حتما تعیینکننده است، اما ویژگی مهم شهرام ناظری آن بود که همواره پرودیوسر آثارخود بود و به جز لحن و بیان و شکل خواندن، تاثیر و نقش تعیینکنندهای در انتخاب اشعار و حتی آهنگسازی و شکل تنظیم داشت و در واقع خود، عضو موثر تیم خلق آن آلبوم بود. او دنبال همکاری با هنرمندان خلاق بود تا با خلاقیتها و علاقهای که به انجام کار تازه داشت، هم بر آتش خلاقیتشان بدمد و هم بر آوردهشان بیافزاید. راهی که هیچوقت در آن متوقف نشد، حتی همین الان که بیش از چهل سال از آن دوران گذشته است.
از آن هنرمندان جوان آن سالها و ماندگاران فعلی موسیقی چون زندهیاد استاد ذوالفنون و استاد پورناظری و استاد کامبیز روشنروان و اثر درخشان «یادگار دوست» و دو «ساقی نامه» و … که بگذریم، در سالهای بعدتر، گروه دستان و آلبوم «سفر به دیگر سو»، پژمان طاهری و «امیرکبیر»، حافظ ناظری و «کنسرت سعدآباد»، فرخزاد لایق و «سفر عسرت»، فرید الهامی و «درفش کاویانی و کاوه آهنگر»، ارشک رفیعی و «شاعر گمشده» و «پدر شعر نو ایران» و چندین و چند نوازنده و آهنگساز و اندیشمند دیگر همگی شاهد این مدعا هستند. کسانی که شاید، اگر این ذهن خلاق، زنده و پویای استاد ناظری نبود، آثارشان منتشر نمیشد و یا اقلا جریان ساز نمیشد.
۱ نظر