گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

شوبرت از زبان سعدی حسنی (۲)

یک نقاشی از بزم‌های موسیقایی شوبرت اثر جوليوس شميد (1854–1935) نقاش وینی در سال 1896

اگر این مبلغ از حد کافی بیشتر بود میزبان می‌توانست همه دوستان را به کنسرت یا تئاتر دعوت کند. تنگدست‌ترین آنها شوبرت بود، کسی که در مرکز جمع دوستان قرار داشت و همه آنها خود را به او منصوب می‌دانستند و جمع دوستان را به همین علت شوبرتیاد نامیده بودند. اگر دیگران اتاق زیر شیروانی را مسکن خود قرار می‌دادند، شوبرت هیچگاه خانه و مآوا نداشت و ناگزیر هر چند یک بار نزد یکی از دوستان خود مسکن می‌گزید، به‌همین علت خانه‌هایی که شوبرت در آنها منزل کرده در شهر وین بسیار زیاد است و در هر خانه تابلویی نصب شده که روی آن نوشته‌اند «اینجا خانه شوبرت بود» اما هیچ‌یک از آنها به او تعلق نداشت تا روزی که در خانه برادرش واقع در کوچه کتن بروکه شماره ۷ درگذشت و او در آن زمان فقط ۳۱ سال داشت!

امروز که تقریباً ۱۵۰ سال از تاریخ مرگ او می‌گذرد {به زمان نوشته شدن این یادداشت: گ.خسروی} برای ما باور کردنی نیست که مردی به هنرمندی شوبرت در وین زیسته باشد بدون آنکه مردم او را درست شناخته باشند، اصلاً چطور ممکن است موسیقیدان بزرگی مانند شوبرت در شهر وین ناشناس مانده باشد؟ این یکی از شگفت‌ترین حوادث تاریخ موسیقی است.

اگرچه به عبارت دیگر هم باید گفت فقط شهر وین می‌توانست مردی به عظمت شوبرت در موسیقی بپروراند. اما چطور ممکن بود وینی ها نسبت به این آهنگساز عالیقدر آنقدر بی‌اعتنا بوده باشند که حتی بعد از مرگ او هم مدت‌ها کسی نمی‌دانست در این شهر مردی زندگی می‌کرد که مقامی بسیار بزرگ داشت، مقامی که فقط بتهوون آن زمان احراز کرده بود و شوبرت بلافاصله هم ردیف او قرار داشت.

او کسی بود که در ۱۴ سالگی کوئینتت «قزل آلا» را ساخت و در ۲۴ سالگی سمفونی ناتمام را نوشت. این سمفونی که از نظر ابداع و نبوغ فکری یکی از نادرترین و عظیم‌ترین سمفونی‌های دنیاست نه تنها در تمام عمر او اجرا نشد بلکه قریب به پنجاه سال بعد از مرگ او هم در میان بایگانی نت‌های موسیقی شهر گراتس مدفون شده بود و شاید اگر بر حسب تصادف آهنگساز بزرگ و نویسنده مشهور مجله موسیقی چون «روبرت شومان» در بازمانده آثار او تفحص نمی‌کرد، این شاهکار بزرگ هنری برای همیشه از دست می‌رفت!

شوبرت فقط در میان دوستان خود زندگی می‌کرد. گویی او برای چند سال زندگی به زمین دعوت شده بود تا فقط در جمع دوستان روزگاری بگذراند و بار دیگر از عرصه زمین ناپدید شود. هیچکس نمی‌دانست این همه آثار موسیقی را چگونه در عمر کوتاه خود ساخته است.

بیش از ۶۰۰ ترانه و ۱۷ اپرا و موسیقی صحنه‌ای، شش مس، {آثاری برای} سازهای زهی، یک اکتت، ۲۱ سونات برای پیانو و همچنین هشت امپرنتو و چهار موومان موزیکال، تعداد زیادی موسیقی برای چهار دست پیانو، سونات‌های ویولون و پیانو، تریوهای زهی و پیانو و همچنین آثار دیگر از او به‌یادگار مانده است. یک کاتالوگ جدید آثار او را در ۹۹۸ آهنگ بر حسب تاریخ تنظیم کرده است! چطور ممکن بود این آهنگساز غنی و توانا در زمان حیات خود با این همه آهنگ که تقریباً همه در حد شاهکار نوشته شده ناشناس مانده باشد. در حالی که موسیقی چون آب روان و زلال از قریحه سرشار او جریان داشت و می‌توانست دنیایی را از نبوغ هنری خود سیراب کند اما به‌جز همان جمع کوچک دوستان هیچکس از وجود این سرچشمه هنری آسمانی اطلاع نیافت؟!

۱ نظر

بیشتر بحث شده است