من هم نوشتههایش را همانگونه که بود در کتاب نقل کردم. کاری را که او میخواست دربارهی من انجام بدهد من دربارهی او انجام دادم. بعد شروع کردم به اینکه خاطرات مشترکمان را هم بنویسم و دیدم حالا که دارم مینویسم، بخشی از مشاهدات خودم را در عالم موسیقی را نیز بنویسم و این همان چیزی بود که مورد دلخواه او هم بود. از آنجا که بعد از کنارهگیری از ارکستر در سال ۸۸ نمیتوانستم بیکار بمانم، به نحوی میخواستم که سرگرمی داشته باشم و شروع به نوشتن آنها کردم. شاید تعجب کنید ولی روزی ۱۲ ساعت کار میکردم و مینوشتم. در این دوره کمتر به کار آهنگسازی و بیشتر به کار نوشتن پرداختم. از طرفی بعضی از شاگردانم دائم میگفتند که این همه به ما درس و جزوه دادهاید چرا اینها را چاپ نمیکنید؟ به این فکر افتادم که تجزیه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایرانی را هم بنویسم و آن را هم نوشتم.
باز هم دوستان و شاگردانی گفتند هیچکس مثل شما مسئلهی هارمونی موسیقی ایرانی را درس نمیدهد و بهتر است که اینها را بنویسید.
همینطور شروع شد و ادامه یافت و آخرین کاری که انجام دادم علاوه بر هارمونی موسیقی ایرانی، کتاب «فرم و آفرینش در موسیقی ایرانی» است که صحافی آن هم در انتشارات معین به پایان رسیده است. ضمناً تجزیه و تحلیل هم به چاپ سوم رسیده و طرح روی جلد هم تا حدی تغییر یافته است.
کتاب فرم که در دست انتشار دارید مبتی بر فرمهای موسیقی غربی است یا فرمهای موسیقی قدیم ایران؟
هر دو. یکی از چیزهایی که فکر میکنم هنرمندان باید به آن معتقد باشند، وفاداری به حس است. من برای احساس یک هنرمند، ارزش زیادی قائل هستم. حالا اینکه هنرمند تحصیلکرده هست یا نه اهمیتی ندارد. وقتی میبینم اثری را دوست دارم میگویم این کار به دل منی که تحصیلکردهی موسیقی هستم نشسته پس دنبال این میگردم که کشف کنم چرا به دل من مینشیند؟!
تجزیه و تحلیل میکنم و میبینم از فلان حیث چقدر خوب کار کرده است. حالا در این کتاب فرم هم که منتشر خواهد شد یکجا مثلاً از بتهون و جای دیگر از رضا محجوبی که به رضا دیوونه معروف بوده مثالی زدهام. دریافت و درک من ایرانی از مقولات موسیقی با آن درکی که یک انگلیسی، آلمانی یا حتی آن ایرانیی که در انگلیس تحصیل کرده یا فقط موسیقی کلاسیک کار کرده و با موسیقی ایرانی سروکار نداشته متفاوت است. پس ضرورت دارد تا عناصر متعلق به موسیقی خودمان را بهتر و بیشتر بشناسیم.
یک فرد انگلیسی هرچقدر هم که به علم فنوتیک آشنا باشد و خوب بداند که هر حرف و کلمهای را چگونه تلفظ میکنند، وقتی میخواهد دوکلمه فارسی حرف بزند میبینیم که لهجه دارد هرچند سعی میکند درست حرف بزند. موسیقی هم عین همین است. تا موسیقی خودمان را درست درک نکنیم، نمیتوانیم موسیقی را درست اجرا کنیم. بالاترین تکنیک را هم داشته باشید ولی این درک را از موسیقی ایرانی نداشته باشید، نمیتوانید موسیقی ایرانی را خوب اجرا کنید. متاسفانه روزبهروز این مسئله کمرنگتر میشود و تکنیک جایگزین این درک و دریافت درست از موسیقی میشود.
ماهنامه شهر کتاب
۱ نظر