ظاهراً حدود یک سالی ارکستر تعطیل شد.
بله به دلایلی تعطیل شد. بچهها هم یکسریشان رفتند شهرستان. چند ماهی که گذشت آقای پایور به من زنگ زدند که بیا منزل بنشینیم و ساز بزنیم و کار کنیم. رفتم و تمریناتی را شروع کردیم. بعد به ایشان گفتم این قطعات به هر حال تنبک هم لازم دارند. آقای اسماعیلی اضافه شد. گفتم استاد یک ساز کششی هم میخواهیم و یک کمانچه هم اضافه شد و کم کم دوباره بچهها را خواستیم که برگردند و گروه دوباره جمع شد و جریان باز راه افتاد که اولین اجرای دوبارهمان هم در تالار وحدت بود با مرحوم نادر گلچین و بعد با مرحوم خانم خاطره پروانه.
موسیقی را چگونه شروع کردید؟
هنرستان موسیقی در سال ۱۳۲۸ توسط آقای خالقی تأسیس شد. آن موقع هنرستان از پنجم ابتدایی هنرجو میگرفت. چهارم ابتدایی را که تمام کردم رفتم هنرستان. آقای خالقی از من پرسیدند چه سازی دوست داری بزنی، من هم جوابم آماده بود، گفتم تار، گفتند همینطوری گفتی؟ گفتم تار آقای مجد را رادیو شنیدهام و خوشم آمده، بعد گفتند خوب پس، برو پیش آقای موسی معروفی.
آقای خالقی همهی بچههای هنرستان را مثل بچهی خودشان دوست داشتند. آن موقع هم که تعداد هنرجوها مثل الان زیاد نبود و تعداد کمتر بود. بعدها شاهد عقد من و خانمم هم آقای خالقی بودند. گاهی وقتها با همسرشان ایران خانم و گلنوش جمعهها از صبح با ماشین میآمدند ما را هم برمی داشتند میرفتیم طرفهای دماوند. ایشان واقعا انسان نازنین منحصر بفردی بودند. خلاصه! در دورهی لیسانس هم که پیش علیاکبرخان شهنازی رفتم و ردیف دورهی عالی را زدیم.
من شروع کرده بودم به نوتکردن ردیف عالی که بعد فهمیدم آقای صالحی این کار را به بهترین شکل انجام دادهاند و نوشتههای خودم را برای خودم نگاه داشتم. در دورهی هنرستان سازم خیلی پیشرفت کرد. حتی وقتی یک فرد خارجی به هنرستان میآمد چند بار پیش آمد که آقای خالقی به من گفتند بیا و کمی ساز بزن. یکبار هم یک آقای فرانسوی آمده بودند هنرستان و من ساز زدم و ضبط کردند. یادم هست اصفهان کوک کردم و زدم. سالها بعد در پاریس در خیابان شانزهلیزه دیدم در یکی از این صفحههای ۷۸ دور، مجموعهای از نواختههای نوازندگان ایرانی را جمع کردهاند، نی آقای کسایی، کمانچهی آقای بهاری و عکسی هم از جوانیهای من بود؛ گرفتم و آوردم دیدم همان اصفهانی است که آن سال در هنرستان زده بودم.
با توجه به اینکه احتمالاً آن دوره در کلاسها امکان ضبط نبود نحوهی تدریس آقای معروفی چطور بود و با چه متدی درس میدادند؟
بله ضبط که نبود کتاب هنرستان هم چاپ نشده بود. در دفتر نوت قطعات را مینوشتند و میزدیم. بعدها خودم هم مینوشتم. ردیف خودشان را که سی سال جمعآوریاش طول کشیده بود درس میدادند که بعدها چاپ هم شد. زمانی به من گفتند بیا و این ردیف را بزن و ضبط کنیم. گفتم استاد من باید دو بار این کتاب را با این حجمش بزنم تا آمادهی ضبط شوم. گفتند دیر میشود و دادند به آقای سلیمان روحافزا که ایشان زدند و ضبط شد. در واقع من بدلیل وسواسم توفیق پیدا نکردم که آن زمان، ردیف ایشان با ساز من ضبط شود.
شما خودتان از چه زمانی تدریس تار را شروع کردید؟
در هنرستان از زمان مدیریت آقای دهلوی از سال ۴۲. ولی قبل از آن، حتی زمانیکه خودم شاگرد هنرستان بودم، در سازمان پیشآهنگی درس میدادم.
در صدای ساز استادظریف صلابت و استحکام تار اکبرخان شهنازی و ظرافت و دلنشینی تار استاد شهنار و روانی و صلابت ساز وزیری در هم امیخته است جواب اوازشنیدنی ایشان در البوم راز دل نشان از تسلط بی مانند ایشان در شیوه های جواب اواز است و از همه مشهور تر اخلاق وا نسانیت ایشان است ایشان براستی نمونه بارز اخلاق و هنر هستند سایه پر مهر ایشان برسر اهل هنر مستدام باد
خدا همه اساتید موسیقی کشورمون رو حفظ کنه
سایه شون مستدام باد