در مورد من امّا، تجربیاتی که در معماری داشتهام، در موسیقی بیشتر به کمکم آمده است. موسیقی خیلی انتزاعی است و دستوبالِ آدم برای خلّاقیّت خیلی باز است؛ یعنی محدودیتهایی که در معماری هست، از جمله اقتصاد، مسائل سیاسی و اجتماعی و مصالح، نظریات کارفرما و «من میخواهم»هایش، دست تو را خیلی میبندند، امّا در موسیقی تو خود میگویی «من میخواهم». من تغییراتی روی سازها دادهام، مثلاً دامنۀ صوتی نی را گسترش دادهام و به شش دانگ رساندهام.
نی استاندارد، یعنی نیای که وقتی همۀ انگشتها را ببندی صدای «دو» میدهد، نتِ «سیکرن» ندارد! اگر دیده باشی نوازندههای نی با لبهایشان خیلی بازی میکنند به این خاطر است که بتوانند به نتهای مورد نظرشان برسند و نتها را تصحیح کنند. نوازندۀ نی میتواند با لبهایش نت لا را به سیبمل برساند، امّا دیگر سیکرن را نمیتواند؛ یعنی اینطور میشود: دو، ر، می، فا، سل، لا، و در رجیسْتْرْ بالاتر دوباره دو تا لا.
در رجیستر سوم که یک فاصلۀ پنجم بالاتر میرود، تازه یک «سی» پیدا میشود، و سل، لا، سی، دو، ر، می نواخته میشود، و در رجیستر چهارم هم از دو تا فادیز بالا میرود. اینجا یک پلۀ نردبان انگار خالی است و من آن پایین یک کلید گذاشتهام و نیهای من از سی شروع میشوند و چهارنت چهارنت میشود بالا رفت و به شش دانگ پیوسته رسید، و من اسم این نی را «نی ششدانگ» گذاشتهام که گسترهاش مانند تار و سهتار شش دانگ شد.
تنبک را هم کوکی کردهام، و اینطور تنبک میتواند راحتْ با نتِ شاهد یا هر فاصلهای با شاهد کوک شود. خیلی نوازندهها بودهاند که احتیاج به کوکیکردن تنبک را حس کردهاند، کما اینکه استاد [حسین] تهرانی به استاد قنبری[مهر] گفته بودند که تنبکی بساز که کوک شود. موسیقی ما هم مانند موسیقی هندی ظریف است و مثلاً با موسیقی آفریقایی که بزن و بکوب است خیلی متفاوت است.
مثلاً میبینی شاهد «سل» است امّا نت تنبک جایی میان «فا» و «فادیز» است! گاهی اتّفاقی در نواختههای شهناز یا محجوبی یا بدیعی یا دیگران میشنویم که تنبک کوک است، و جالب اینجاست که مثلاً [امیرناصر] افتتاح کنار شهناز نشسته و ساز میزند؛ امّا صدای تنبک از میکروفون شهناز میآید، چون صدای تنبک آنقدر صدابردار را اذیت میکرده که میکروفون را خاموش کرده است و در میکروفون تار انگار صدای تنبک از دور میآید. صدای تنبک ناخودآگاه صدابردار را اذیت میکرده و انگار کسی توجیهی برای این مسئله نداشته است و او صدای مزاحم تنبک را کم میکرده و وقتی کوک بوده صدای تنبک را ناخودآگاه زیاد میکرده! من این را شخصاً تجربه کردهام و به این مسئله رسیدهام.
برای ساخت این تنبک، چوبش از اندونزی میآید و قسمت فلزیاش از چین و کارگر مکزیکی و روس به کمک من آمدهاند تا صدایش را درست کنند!خوشبختانه از سوی نوازندهها ااستقبال خیلی خوبی از این تجربه شد. بحث من این است که تجربۀ کارِ معماری انجامدادن و با دیتیلها سر و کلّه زدن که فلان مصالح، مثلاً چوب با فلز چگونه کار میکند و کشششان چطور میشود و اینها، به طرّاحی و اصلاحِ این سازها بسیار کمک کرده.
من در سخنرانیای که در همین مرکز مطالعات و فرهنگ ایرانی در دانشگاه ایرواین نیز داشتم به موضوع رابطۀ معماری و موسیقی ایرانی و شباهت کیفیّتهایشان پرداختم. به خاطر دارم که هشت یا نه پارامتر را در نظر گرفتم و آنها را در هر دو هنر بررسی کردم، ازجمله محور، تقارن، تضاد، تداوم و رشد ارگانیک، تزیینات، ریتم، و عنوانهای اینچنینی و با قرار دادن نمونههایی مثلاً از ساز شهناز و کسایی و عبادی یا مسجد جامع شاهعباسی [امام] و نمونههای معماری ایرانی آنها را هم مقایسه کردهام. مثلاً در مورد بحث رشد ارگانیک، اگر دقّت کنید میبینید که خانههایی تاریخی ما معمولاً تغییر میکردند، فضاهایی به آنها افزوده میشد، مثلاً پسر خانواده زن میگرفت و پدر زمین بغلی را میخرید و فضاهایی با خانه اضافه میکرد یا موارد اینچنینی، انگار که یک پلان کاملاً از پیش تعیین شده و غیر قابل تغییر وجود نداشت.
در موسیقی ما هم این حالت بسیار پیش میآید؛ مثلاً در بداههنوازیها که بر اساس طرح و پلان قبلی نیست، من با خانم پریسا پنج شب کنسرت گذاشتم و هر شب یک چیز متفاوت و بداهه اجرا کردیم؛ یا در بحث تزیینات میبینید که تزیینات در موسیقی و اجراهای ما بسیار پررنگ است و به همین نسبت هم در معماری ما به جزییات و رنگها و نقوش تزیینی توجه میشود.
۱ نظر