به نظر شما، آیا اشتراکات درونی، قابلیّت تطبیقپذیری یا امکان برقرار کردن رابطهای میان موسیقی و معماری در نظر و عمل وجود دارد؟ و اگر چنین است، آن را چگونه میدانید؟
نکتۀ اوّل تأثیرپذیری و رابطۀ همۀ هنرها با یکدیگر و با اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی موجود در جامعه است. در این مجموعۀ به هم پیوسته، هر معماریْ از هنرهای دیگر و از جمله موسیقی؛ هر آهنگسازی از هنرهای دیگر و از جمله معماری متأثر است. ادیب معاصر، محمدرضا شفیعیکدکنی، در مقالهای با عنوان «ساختار ساختارها» در مجلۀ «بخارا» به این رابطه پرداخته است.
به همین علّت است که در تاریخ هنر، دورهها و سبکهای هنری قابل شناسایی هستند، به این معنی که وضعیّتی مرتبط برای همۀ پدیدههای فرهنگی، قابل شناساییست. یک هنرمندِ حسّاس و با استعداد، چه موسیقیدان و چه معمار و چه نقاش یا شاعر، از وضعیّت هنریِ زمان خودش تأثیر میپذیرد و بر آن تأثیر میگذارد؛ امّا این بدانمعنی نیست که یک معمار از قوانین یا ضابطههای موسیقی برای طراحی معماری استفاده کند.
در اوائل قرن بیستم، معمارْ لهکوربوزیه (۱۸۸۷-۱۹۶۵)، آهنگسازْ استراوینسکی (۱۸۸۲-۱۹۷۱) و نقاشْ پیکاسو (۱۸۸۱-۱۹۷۳)، همدوره و همسبک هستند؛ در عینِحال ساختههایشان، در شرایط برون متنی (کنتکست) زمان خود و مکان خود، یعنی اروپا و به ویژه شهر پاریس قرار دارد، بدون اینکه با هم قراری گذاشته باشند یا توافقی کرده باشند. به عبارت دیگر، ایشان فرزندان واقعی زمان و مکان خاصّی هستند و شباهتهایی برادرگونه دارند.
نکتۀ دوم رابطۀ ویژۀ موسیقی و معماری است که هر دو هنر– برخلاف هنرهای دیگر- با ریاضیات و هندسه ارتباط دارند. صداها در بستر زمان و مصالح معماری در یک مکان، براساس تناسبات و همآهنگیهای اعداد ریاضی و اشکال هندسیْ شکل میگیرند؛ اما این اشتراک زیربنایی، به نظر من، به تطبیقپذیری عینی نمیانجامد. امّا در پروسۀ آفرینش هنریِ یک معمار و یک آهنگساز، تصورهای ذهنی مشابهی قابل شناسایی است.
هر دو در ابتدا، یک تصوّر خاص امّا مبهم – ایده – از یک دستگاه ساختمان یا یک دستگاه آهنگ، در مغز میپرورانند و بعد در وهلۀ دوم سعی میکنند طرحی شبیه به آن به روی کاغذ آورند و با کمک ریاضیات و هندسه یک درگیری بین تصوّر و تصویر شروع میشود که در صورت توفیق، یک پارتیتور موسیقی و یک نقشۀ قابل اجرای معماری پدیدار میشوند.
مرحلۀ بعدی، درگیری بین این تصویرها و امکانات اجراکنندگان (اعضای ارکستر و رهبرش، صنعتگران معماری و مهندس ناظر) برای رسیدن به واقعیّت عینیِ دستگاه آهنگ در بستر زمان و دستگاه ساختمان در یک مکان است، تا آن تصوّر و ایده تا حدودی که ممکن است واقعیت پیدا کند. لازم به تذکّر است که تکنوازیهایی که در موسیقی ایرانی به «بداههنوازی» مشهور هستند، با هنرهای تجسمّیِ نقاشی و مجسمهسازیْ قابل مقایسه هستند. در این نوع پروسه، تصوّر مستقیماً و بدون دخالت واسطهای، توسّط هنرمند که خود اجراکننده است، به دنیای واقعیّت کشانده میشود.
۱ نظر