اگر کارهای فرانسیسکو گویا نقاش اسپانیایی را دیده باشید میتوانید ایده خوبی از دوران هنر کلاسیک بدست آورید. هنر در این دوران بیشتر متوجه سادگی و وضوح بود تا تزئینات ماهرانه و بعید است درعالم موسیقی بتوان کارهایی به سادگی اما در عین حال زیبایی و درخشش موتزارت پیدا کرد.
موتزارت نمونه بارز و شاخص این سبک هنر در موسیقی است. برخلاف دوران باروک که یک قطعه موسیقی، حسی یگانه را القا می نمود در دوران کلاسیک حالت های متضاد در ارائه احساس در موسیقی پدید آمد.
بنابراین نه تنها در یک قطعه ممکن بود طی چند موومان احساس القا شده در موسیقی تغییر پیدا کند، بلکه ممکن بود حتی در یک موومان نیز حالت یگانه ای وجود نداشته باشد و تم
های متضاد موسیقی را تشکیل بدهند. انعطاف
ریتمیک نیز از دیگر خصیصه های این سبک موسیقی بشمار می آید. شما در آثار باروک حس پیوستگی در ریتم دارید ولی در موسیقی کلاسیک به هیچ وجه اینگونه نیست، فراوانی سکوت ها و ضربه های غیر منتظره، چیزی است که به ندرت در موسیقی باروک دیده میشود.
بر خلاف باروک، بافت موسیقی کلاسیک بیشتر هموفون است تا پلی فن یعنی شنونده مجبور نسیت که حواس خود را جمع و تیز کند تا بیش از یک موضوع را در موسیقی دنبال کند. البته این موضوع صد در صد نیست اما بیشتر فضای حاکم بر یک قطعه کلاسیک اینگونه است.
اما از شاخص ترین ویژگی های این سبک، سادگی، زیبایی ملودی های آن است. ملودیهایی که همگی حتی در میان افراد عامی جامعه که موسیقی نمیدانند بیاد ماندی بوده و قابل زمزمه کردن است.
آهنگسازان کلاسیک حتی پی به اهمیت نغمه های ساده محلی برده بودند و از آنها در کارهایشان استفاده میکردند. غیر از موتزارت از سایر موسیقیدان های این دوره می توان به هایدن و بتهوون نام برد. هر چند بتهوون را می توان به نوعی از هنرمندان کلاسیک رمانتیک شمرد چرا که بسیاری از کارهای آخر وی فضای رمانتیک دارند.
۱ نظر