ویژگیها و اهداف
کتاب تحلیل ردیف یک بخش نوشتاری دارد که مباحث نظری در آن مطرح و خواننده برای ورورد به بخش دوم که بدنهی اصلی کتاب را تشکیل میدهد آماده شده و یک بخش نغمهنگاری تحلیلی که کار خاص این پژوهش در آن انجام گرفته است. بخش نوشتاری -که علاوه بر ارتباطش با مطالب بعدی کتاب، خود یک رسالهی کوچک یا یک مقالهی نسبتا بزرگ در باب نظریهی موسیقی دستگاهی است (۷)- از یک پیشگفتار و دو بخش زبان موسیقی ایرانی و معرفی علائم و توضیحاتی چند درمورد شیوهی نتنویسی تشکیل شده است و از دیدگاه تاریخی دگرگونی در نگاه نظری طلایی و اصطلاحشناسی(ترمینولوژی)ای را که در فاصلهی میان قدیمیترین و جدیدترین نوشته نظریاش به کار گرفته نشان میدهد.
در این بخش کتاب اصطلاحات و نگرشهایی هست که احتمالا در طول این سالها و تحت تاثیر موسیقیشناسانی چون هرمز فرهت و هومان اسعدی پدید آمده یا دگرگون شده است (۸)؛ از جمله بارزترینشان اصطلاح «سیستم «چند مدی»» است که از تعریف مایه:
«[…] وقتی موسیقیدانان از این لغت استفاده میکنند مرادشان به طور ضمنی یک فضای «مُدال» واحد در مجموعۀ موسیقی کلاسیک ایرانی را در بر میگیرد که ترکیبی یا «چند مدی» است» (طلایی ۱۳۷۲: ۲۷)
تا تببین جایگاه گونهشناختی موسیقی ایرانی دگرگون شده است:
«موسیقی ایرانی به خانوادهای از موسیقیها تعلق دارد که در موسیقیشناسی بینالمللی، موسیقیهای مُدال (مبتنی بر مُد) نامیده میشوند. […] در شکل اجرایی پیشرفته یا کلاسیک این خانواده، آوازها یا مقامها با هم ترکیب میشوند و مجموعهای از سیستمهای «چند مُدی» را شکل میدهند که در مورد خاص موسیقی ایرانی دستگاه نامیده میشود.» (ص ۱۱)
پی نوشت
۷- بهترین شاهد برای این مدعا این است که طلایی تقریبا نزدیک به زمان انتشار کتاب محتوای همین بخش را با تغییراتی به انگلیسی به شکل یک مقاله در نشریهی علمی پژوهشی کیمیای هنر منتشر کرده است (Talaei 2015).
۸- اخیرا به کتاب دیگری هم در تجزیه و تحلیل موسیقی ایرانی برخوردم که چنین تاثیرپذیریای را به نمایش میگذارد؛ «تحلیل، نتنگاری و نگرشی بر ساختار موسیقی دستگاهی ایران» نوشتهی مسعود شعاری که به خصوص در گونهشناسی گوشههای ردیف (اصطلاحهای به کار رفته برای نامگذاری و تا حدودی مفاهیم)، تحت تاثیر بحثهای موسیقیشناختی امروزی از جمله (اسعدی ۱۳۸۲) قرار گرفته است. این امری بسیار طبیعی است. آنچه نادرست و غیرطبیعی مینماید، ارجاع ندادن (حتا سهوی و از سر بیخبری) به سرچشمهی اصلی آن بحثهای موسیقیشناختی است یا دستکم مقایسهی آنها با کار خودشان تا مشخص شود که به این یا آن دلیل تحت تاثیر نبودهاند.
۱ نظر