در حقیقت آنچه اهمیت دارد در سیمای این پدیده ژرفکاوی کنیم نه فضیلتهای اخلاقی یا منشهای پسندیدهای است که یک خواننده/انسان برای برقرار نگهداشتن مسیر حرفهایاش به کار بسته تا در دورانی پر فراز و نشیب آلودهی بسیاری از چیزها نشود و متضاد اینها، یعنی سرمشقها و منشهای نکوهیده (گرچه همهی اینها در جای خود شایستهی توجهاند)، بلکه بیش از آنها وضعیت جامعهشناختی است که یک پدیده (ولو از جنس هنر و طبعاً درگیر مسائل درونی ارزش خودبسندهی هنری و …) در تلاطم حوادث میپذیرد.
خاصه که این پدیده یک نام است پیوسته با سبک و آثار هنری. با نگاه به پدیدهی شجریان (۴) میتوان برخی تغییرات تدریجی یا بزرگ موسیقایی را دید و از آن مهمتر نیروهایی را که سببساز آنها شدند شناخت؛ تغییرات اجتماعی.
با چنین نگاهی آشکار میبینیم چگونه پس از آن که جریان پرقدرت آغازین برای درانداختن طرح نو فرونشست و در جاهایی به نومیدی تبدیل شد، سر به تو کرد و پس از مدتی به بنبستی درونگرایانه رسید. راز این ویژگیها که میبینیم در یک نکتهی مهم است. دگرگونیهای بزرگ، رویدادهای اجتماعی مهم، همواره در هر حوزهی خُرد نیز مناسباتشان را بازتولید میکنند. همهی مسائلی که دگرگونیهای بزرگ به شکل کلان در خود دارند، تمامی نشانهایی که بدان شناخته میشوند، همزادی در حوزههای اجتماعی زیرمجموعه مییابند یا ما عادت میکنیم بود بودوباششان را چنین تفسیر کنیم. آنها گاه تا حد آیینهی بازتابدهندهی جامعه میشوند. پدیدهی شجریان نیز همچنین بوده است.
هر کموزیادی که دیده میشود بازتاب هر دوستداری و مخالفتی که در سیمای این پدیدهی اجتماعی-موسیقایی به چشم میآید پژواک مناسباتی است که در دیگر جایها هم میتوان بازیافت. مناسبات قدرتی اگر هست، یکهسالاری و تکصداییای اگر هست، حمایت نابجایی از فرزندان اگر هست، دفاع شجاعانهای از مردم در برابر قدرت عریان، قهر و عتابی با رسانه، حتا نوآوری هنری یا محافظهکاریای در این راه و جز اینها اگر هست همانهاست که در نیروها، دینامیک و راستای کلی میانگین اجتماع نیز میبینیم.
خوب و بد؛ هر چه باشد، مصداق پدیدهای که داریم از آن سخن میگوییم برای چند دهه حنجرهی اجتماع یا دستکم بخشی پویا و غیرقابلچشمپوشی از آن بود. چیزی بود که اجتماع یعنی مجموع ما یا بخشی از ما در جایگاه یک سیستم با خواستهها و واکنشهایمان به آن شکل دادیم یا بهعکس از آن شکل پذیرفتیم.
پینوشت
۴- گرچه یکی از بهترین نمونهها شجریان است اما تنها نمونه نیست. به بسیاری از کسان و جریانهای موسیقی دیگر نیز از بر همین بازهی زمانی اگر بنگریم تصویری مشابه و رد و نقش عواملی مشابه را احتمالاً با شدت و ضعفهای متفاوت خواهیم دید.
هنر موسیقی شماره ۱۷۳
۱ نظر