در این که ملودی در موسیقی ایرانی (و شاید موسیقیهای شبیه آن) اهمیتی بهسزا دارد شکی نیست اما در نحوهی استفاده از این جایگاه خاص برای حل شدن در متن ساختار موسیقایی دیگر، و بهکارگیری آن برای آفریدن زبان موسیقایی سمفونیکی که مختص این فرهنگ باشد ابهامات فراوانی هست.
یکی از راهها را قبل از این دیدیم: ملودیها شناخته شده را به شکلی قابل بازشناسی مورد استفاده قرار دهیم، یا در بهترین شرایط قادر شویم ملودیهایی بیافرینیم که ایرانی باشد (شباهتهای کلی با آن ملودیهای شناخته شده داشته باشد).
این تبدیل موسیقی است به پدیدهای یک بعدی، تبدیل کردن موجودی زنده و چند بعدی تنها به تصویری از آن که با خطوط خالی از رنگ و جسمیت کشیده شده باشد. فشرده کردن دنیای زنده و پر ضربان یک موسیقی است در یک سطح.
اما در زمان ساخته شدن «خون ایرانی» (۱۳۵۰) شکل این گفتمان در جایی دیگر به طور بنیادی در حال دگرگونی بود. از چندی قبل موسیقی ایرانی در وضعیت نوعی اعادهی حیثیت به سر میبرد.
این دگرگونی گفتمان موسیقی هنوز به شکل صریح متضمن تغییری در جایگاه ملودی نبود اما از آن جا که در کار ساختن هویتی تمام و کمال –بنا بر عقیدهی آنها که در این تغییر دست داشتند- برای این موسیقی بود، خود به خود باعث تغییراتی در نگاه به این عنصر موسیقی شد. خون ایرانی را از جهات مختلف میتوان از اولین آثاری دانست که به این تغییر در گفتمان موسیقایی وقت، واکنشی درخور نشان داده است.
تغییرات جدی در گفتمان موسیقی همراه با تغییر در تواناییها و ابزار صورت گرفت. آهنگسازان پیشین کمتر به شکل عملی با موسیقی ایرانی آشنا بودند و در صورت آشنایی نیز زیاد بر آن اهتمام نمیورزیدند. به عکس در این دوره آهنگسازانی ظاهر شدند که به خوبی آموزش موسیقی ایرانی را تجربه کرده بودند (جز رهبری به «داریوش دولتشاهی» هم میتوان اشاره کرد). تاثیر این موضوع را میتوان در افزایش عمق آگاهی آنها از روابط درونی موسیقی ایرانی دید.
علی رهبری آهنگسازی از همین نسل یاد شده است و خون ایرانی به احتمال زیاد یکی از اولین آثاری است که بر این بستر دگرگون شده خلق گردید. نام کامل قطعه «خون ایرانی (گِرد نت سل)» است. با وجود اشارات آشکار متن موسیقی به دشتی، از آوردن نام آن خودداری شده. این عمل شاید برای آشنازدایی بوده یا آنگونه که نویسندهی دفترچهی سیدی میاندیشد به جهت برقرار کردن ارتباط با مخاطبان غیر ایرانی است، که دومی با توجه به سال و مکان انتشار قطعه (ایران) کمی بعید مینماید.
به هر روی خون ایرانی از جهت برخورد کاملا نو و متفاوت آن با گفتمان موسیقی پیش از خود دارای اهمیت زیادی است، اهمیتی که متاسفانه تا امروز از احراز آن دور مانده است. علی رهبری هویت ایرانی قطعهاش را نه فقط در ملودیها که در مواد و مصالح و روابط مییابد. انگار که او آن نقاشیهای فشرده شده در یک سطح را رنگین کرده و به دنیایی چند بعدی آورده و به آنان جسمیت میبخشد.
برای او کافی نبود که یک ملودی را بگیرد و تمام موسیقیاش را از آن بسازد، او از هویت ایرانی چیزی بیش از این میخواست. به همین دلیل خون ایرانی دارای منطقی دیگر شد: به سان هنرمندی مسلط بر موسیقی دستگاهی، که بدون نیاز به تکرار ملودیها و با نفوذ به سطح روابط، که آنچه را میآفریند هویت دستگاهی دارد؛ رهبری نیز با متحول کردن سطح برخوردش با مواد و مصالح قطعهای دگرگونه به دنیای موسیقی میآورد.
روزنامهی اعتماد
ژنتیک موسیقی!
پیدا کردن توالی رشته DNA موسیقی ایرانی!
وقتی مقالات شما را می خوانم موسیقی را یک موجود بسیار زنده می بینم! ایده قشنگی را عنوان کردید…