استفادهی دیگر سازها بهکارگیری آن در رقص بود. پارتیتورهای سازی به علت عدم نیاز به ندرت وجود داشت؛ چرا که موسیقیدانان با تکیه بر رپرتوار محدودی از ملودیها بداههنوازی میکردند. حتا نواختن سازهای زهی، تقلید کورکورانهای از صدای انسان بود، که تا پیش از دورهی باروک، نسبت به هر نوع ساز دیگر جایگاه بالاتری داشت. در طی دورهی رنسانس سازها، نوازندگان و سازندگانشان، از منزلت خاصی برخوردار شدند. بهتدریج اما بدون شبهه، موسیقیدانان که در جایگاه کم اهمیتتری نسبت به خوانندگان قرار داشتند، با رسیدن به خود باوری همچون نقاشان، مجسمهسازان و شاعران دورهی رنسانس جایگاه خاص خود را یافتند. اقتصاد پویای آن دوران نیز در هنر سازسازی بیتاثیر نبود.
آن دوران همچنین عصر طلایی کلکسیون بود، نظیر کلکسیون سازهای «کنستانتین هوجین» در هلند، «ردلفو سیگارتی» در فلورانس و «دوک آلبریخ» در باواریا.
این سازها در جعبههای شیشهای نگهداری نمیشدند بلکه برعکس به فراوانی مورد استفاده قرار میگرفتند. اولین جُنگهای چاپ شدهی سازها در ایتالیا در اوایل قرن شانزدهم منتشر شد که در آن آوانویسی موسیقی آوازی مورد توجه بود.
آن دوره با آغاز روی کار آمدن علوم تجربی مصادف بود، (یعنی) هنگامیکه برای اولین بار، دانش از طریق مشاهدات و محاسبات دقیق آموخته میشد. علم جدید فعالانه در سازشناسی، مطالعهی علمی سازها، به کار گرفته شد. بعد از رنسانس، سازشناسی همگام با رشد اجتناب ناپذیر و توسعهی تکنیکی سازها پیش نرفت. توجه از علم به تربیت افراد متخصص معطوف شد و کتابهای آموزشی متعددی در مورد طرز نواختن سازهای مختلف انتشار یافت (این موضوع تا اواخر قرن نوزدهم که ردهبندی سازها مجددا اهمیت ویژهای یافت، ادامه داشت).
در طول دورهی باروک سازها جای خود را پیدا کردند که سبب تسریع توسعهی تکنیکی سازهای مختلف شد. این روند بدون وقفه در قرن نوزدهم هم ادامه یافت. تا اواخر قرن نوزدهم بهویژه در نحوهی نواختن پیانو و سازهای بادی پیشرفت حاصل شده بود، حوزهی سازهایی که استفاده میشد، امروزه هنوز هم در ارکسترهای سمفونیک به کار میرود.
در نیمهی دوم قرن بیستم، تعداد فزایندهای از موسیقیدانان برای درک بهتر موسیقی پیش از قرن هجدهم، احساس نیاز به مطالعهی بیشتر سازهای دورهی قبلی کردند. این انگیزهی ناگهانی در جنبش اصیلی که شعار آن «به زیر ساختها بازگردید» بود، خلاصه شد. این جریان برآن بود تا اجرای درست تاریخی مربوط به موسیقی دورههای رنسانس، باروک و کلاسیک را بیافریند. به هر حال این قضیه دیری نپایید و مورد علاقهی کلکسیون علمی، تشریح و ردهبندی واقع نشد که اوج آن به میانهی قرن نوزدهم میرسید، اگر چه ریشههای آن در رنسانس بود.
در طی قرن نوزدهم، هنگامیکه علاقهمندی به تاریخ سازها به صورت علمی توسعه یافت، مردم نخست شروع به جمع آوری سازهای تاریخی در مقیاسی وسیع و قرار دادن آنها در مجموعهی موزهها کردند. بعضی مواقع مجموعههای خصوصی قدیمیتر بهدست میآمد. مطالعه همچنین بر آثار هنری قرون پیشین که سازها و کشف آنها را ترسیم و تشریح کرده و رسالههایی در باب سازهای رنسانس و دورههای بعدی، متمرکز بود.
در اواخر قرن نوزدهم اولین فهرستهای ساز که انتشار یافت، توسط موسیقیشناسانی ارائه شد که سعی داشتند تمامی سازهای بهخوبی یا کمتر شناخته شده را با دقت هر چه تمامتر شرح دهند. در این فهرستها؛ تاریخچهی سازها به طور نظاممندی طبقهبندی شده بود.
پیش از این، در طی دورهی رنسانس، چنین طبقهبندی نظاممندی، اگر چه نه از نظر تاریخی، انجام شده بود. تلاش برای طبقهبندی کردن، همچنین در آثار نظریهپردازان چین باستان مشهود است، که جنس سازها را مبنایی برای طبقهبندی قرار داده بودند. متن قدیمی «ناتیا شاشترا»، خواص صوتی مواد طنیندار را به عنوان معیاری برای یک نظام طبقهبندی استفاده کرده است.
۱ نظر