پیشرفت موسیقی عوامانه، فشار دیگری بر موسیقی وارد آورد بهنحویکه به مسیر دیگری از پست مدرنیته منتج میشد، برای مثال قابلیت جذب تعداد قابل ملاحظهای از شنوندگان به سوی آثار. از دیدگاه موسیقیدان مدرنیست چنین ارتباطی غیر ضروری به نظر میرسید، چرا که مردم ذاتا به سمت و سوی موسیقی جدی گرایش داشتند، جایی که ایدهها در قالب موسیقایی نه از نوع عوامانه –آن گونه که در عصر ویکتوریایی به عنوان فرمی کم اهمیتتر نسبت به ژانرهایی با نفوذ بیشتر مشهود بود- فرصت ظهور مییافتند.
بر پایهی فلسفهی پست مدرن، این سوال در مورد موسیقی مطرح شد که آیا سلسله مراتب فرهنگ عالی و پست درست یا مناسب است یا نه؟
مسیر سوم موسیقی پست مدرن، تغییری است در انگارهی اساسی آنچه که گمان میرفت موسیقی دربارهی آن باشد. با گذشت زمان ریشههای این تصور که “موسیقی بهطور عمده دربارهی خودش است” هر چه بیشتر استوار شد. مرجع صرفا یک تکنیک نبود بلکه مادهی موسیقی بود.
آثار موسیقایی به آثار موسیقایی دیگر اشاره میکنند نه به دلخواه، بلکه به اجبار. این امر در روند تغییر مدرنیسم که در آن هنر بهعنوان خالصترین عنصر تکنیک موسیقایی –خواه فواصل، موتیف یا ریتم- به شمار میرفت، به پست مدرنیسم که تلقی آن از هنر، جریان رسانه، آلات و ادوات و مواد ژانر میباشد، بخشی از تغییر کلی است.
به عبارتی دیگر، پست مدرنیته نقش هنر را برای توضیح دادن جامعهی مصرف کننده و محصولاتاش میبیند و این در حالی است که مدرنیسم در صدد تبیین واقعیت جهان به بهترین شکل ممکن بود. قابلیت ضبط و میکس و بعدها نمونهبرداری، ایدهی به کارگیری «اصوات کشف شده»، قطعات ضبط شدهی دیگر، صدای انسان، نوفه را در موسیقی تقویت کرد. پیشروان این موضوع را در هر دو دنیای کلاسیک میتوان یافت. برای مثال Europeara اثر «جان کیج» و «آواز پرندگان» اثر «مسیان».
در دنیای کلاسیک، عناصر اخیر مدرنیسم، چارچوبی برای سبکهای پست مدرن برپا کرد. برای مثال: بلافاصله پس از دوران جنگ (جهانی دوم)، طرح مدرنیستی آتونالیته که «آرنولد شونبرگ» آغازگر آن بود، توسط آهنگسازان مدرنیست متاخر نظیر «پیر بولز»، «اشتوکهاوزن» و دیگران، به سریالیزم کلی انجامید.
در واکنش به این گرایش مدرنیستی افراطی که در آن موسیقی از اصول ریاضی پیروی میکرد، بولز، اشتوکهاوزن، کیج و دیگران برای خلق موسیقی تصادفی به معرفی عناصر شانسی در موسیقیشان پرداختند. موسیقی تصادفی شروع به محو کردن مرزهای بین آهنگساز/شنونده و موسیقیدان/محیط کرد، که گرایشی پست مدرن بود.
تقریبا در همان زمان، آهنگسازان مدرنیست از جمله «ادگار وارز»، با بهره گیری از سینتی سایزرها، چرخهی نوار و … دست به تجربهی سازهای موسیقی الکترونیک جدید زدند.
این امر در خلال دههی ۶۰ میلادی توسعه یافت. همچنین علاقهی جدیدی به موسیقی غیر غربی وجود داشت. برای مثال «لیگتی» شروع به استفاده از عناصر آواز کوتاه در ساخت آهنگهایش کرد و «اولیویه مسیان»، دست به تجربهی تکنیکهای موسیقی شرق زد.
۱ نظر