سایه روشن تاریخ موسیقی ما (*) (۱)
مقدمه
مقولهی تاریخ موسیقی و تاریخنگاری در ایران پیچیدگیهای بسیاری دارد و حوزهای است از دانش مرتبط با موسیقی که مانند بسیاری موضوعات دیگر این دانش ناروشن و مبهم است. این عدم وضوح گاه به پدیدهای ذاتی تبدیل میشود و گاه نیز پدیدهای است که به دلایل مختلفی در طول زمان بر فرهنگ ما عارض شده است.
تاریخ موسیقی ما نیز مانند تاریخ بسیاری از پدیدههای دیگر به سایه روشنی از نقاط کلیدی گمشده تبدیل گشته است.
عوامل متعددی در طول زمان باعث شده تا امروز به سختی بتوانیم ادعا کنیم تاریخ موسیقیای داریم که به درستی نوری بر وقایع به تبع آن بر پدیدهه ای موسیقایی و پیوندهای آنها میافکند. این مشکل گاه تا آنجا پیش میرود که اگر از تاریخ موسیقی دورهای بپرسیم پاسخ میشنویم: در مورد این دوره هیچ نمیدانیم و این ندانستن و هیچ؛ گزارهای حقیقی است.
دردناکتر زمانی است که بدانیم راه هر گونه پژوهش بیشتر نیز فعلا و با اطلاعاتی که امروز در دست داریم، بسته است. گاهی نیز شنیدن این پاسخ راه به شناخت گوینده میبرد؛ بر ما مکشوف میسازد که شاید گوینده دیری است از دنیای مطالعات تاریخی دور بوده که چنین میاندیشد یا منظور او چیز دیگری است که ما بر آن واقف نیستیم.
دانش تاریخی ما نیز مانند جنبههای دیگری از دانش بشری بر اساس میزان تلاش و کوششی که در این حوزه صرف میشود و بر حسب دادههای جدیدی که به دست میآید تغییر میپذیرد، بنابراین آن چه تا مدتی تیره و نامکشوف تصور میشده ممکن است روشن شود یا به گونهی دیگری تفسیر و تعبیر گردد.
به بیان دیگر دانش ما از تاریخ موسیقیمان در معرض تغییر قرار دارد؛ هم از پایه و هم از سطح. این شاخهی دانش عمیقا تحت تاثیر نگاه مسلط (یا پارادایم غالب) به دنیا قرار میگیرد و گزارهها و نتیجهگیریهایش را تغییر میدهد. به نظر میرسد (بر خلاف تصور عمومی) نه تنها وقایعنگاری پدیدههای امروزی که بازخوانی رویدادهای دیروزی نیز دستخوش دگرگونی میشود.
ما بسته به میزان بیطرفیمان (چه بخواهیم و چه نخواهیم) بخشی از خودمان را در تاریخی که مینگاریم یا بازخوانی میکنیم، به عاریت میگذاریم. بگذریم که گاه نیز نگاهمان به کلی نسبت به مقولهی تاریخ به شکلی فلسفی دستخوش تغییر میشود یا مادهی تاریخ برایمان کارکردی جز آنچه تا امروز بوده، پیدا میکند و در واقع تحت تاثیر عوامل بیرونی راه به جایی دیگر میکشد.
در مقالهی حاضر کوشیدهایم تا شاید وضعیت فعلی و شناختمان از تاریخ موسیقیای که به هر دلیل (جغرافیایی، سیاسی و…) به ما وابستهاش میدانند یا ما به خودمان وابستهاش میخوانیم، روشنتر شود و شاید مروری راهگشا باشد برای کسانی که میخواهند مطلبی کوتاه و فشرده بخوانند و پیببرند که سایهها در کجاست و روشنیها در کجا.
طبعا چنین نوشتهای بیشتر دربارهی پژوهشهای تاریخی است تا خود تاریخ و اگر نیز به ضرورت از تاریخ موسیقی، نقلی یا استنادی هست آن را باید بر سبیل مثال گرفت نه به قصد تاریخنگاری یا حتا مروری کوتاه بر تاریخ موسیقی. همان گونه که به سادگی میتوانید حدس بزنید برخی از مشکلات موجود در این حوزه مباحث پایهای تاریخ و تاریخنگاری هستند؛ از پرداختن به آنها هم دوری نکردهایم، به همین دلیل بخش اعظم اطلاعاتی که در این مقاله به عنوان مادهی اولیه مورد استفاده قرار گرفته، از منابع دیگری که آنها را به عنوان نوشتههای مروری دربارهی مطالعات تاریخی موسیقی (ایران یا ایرانی) میشناسیم یا از بررسی مقالات اصلی وام گرفته شده است.
پینوشت
* مقالهی دیگری با همین نام به قلم الهام آهوخش در نشریهی آیینهی خیال شمارهی ۱۱ به چاپ رسید که به طور خلاصه به موضوعات مشابهی میپرداخت. سپس نگارش گستردهای را بر همان اساس برای انتشار در شمارهی نخست دوفصلنامهی پژوهشی مهرگانی آماده کردیم. نگارش کنونی با تغییر و توسعهی کلی بخش دوم (بهویژه «نقاط روشن» و «سایهها»)، اما بر شالودهی ویرایش مهرگانی بازنویسی و منحصرا جهت انتشار در گفتگوی هارمونیک مهیا شده است ویراست کنونی مقاله پیشکشی است به خاطرهی الهام آهوخش که در این آخرین ویرایش دیگر همراهم نبود.
۱- به دلایلی که در بخش «تعاریف اولیه و مبانی فکری» به آنها پرداختهایم آوردن عنوان «تاریخ موسیقی ایران» یا تاریخ موسیقی ایرانی را در این جا جایز ندانستیم.
۱ نظر