در سلسله مقالاتی که با تیتر «مغالطات ایرانی» در ژورنال گفتگوی هارمونیک می خوانیم، در هر شماره یکی از مغالطات رایج در جامعه موسیقی ایران مطرح شده و نقد می شود. بسیاری از این مغالطات به قدری رواج پیدا کرده که شاید خود ما هم جزو مبلغان آن باشیم. اولین شماره این نوشتار به عقاید رایج در میان موسیقیدانان ایران نسبت به رشته «موسیقی شناسی قومی» یا «اتنوموزیکولوژی» می پردازد.
شاید از بعضی موسیقیدانان ایرانی شنیده باشید که: «موسیقی دستگاهی ایران، به دلیل اینکه طی زمانهای مختلف تحت تاثیر شرایط روز قرار گرفته، به انحراف کشیده شده و موسیقی اصیل ایران را باید در نغمه های موسیقی محلی در گوشه و کنار ایران جست.»
پیش از پرداختن به این گفته رایج، باید توجه داشته باشیم که تا پیشینه ای موجود نباشد، رواج سخنی امکان پذیر نیست؛ پس اول مروری خواهیم داشت بر تاریخ اتنوموزیکولوژی در ایران.
اتنوموزیکولوژی در ایران
نسلی که اولین بار مشغول تحقیق روی موسیقی نواحی ایران شدند، شاگردان پرویز محمود و چند آهنگساز تحصیل کرده در اروپا بودند که به تازگی به ایران برگشته بودند. این هنرمندان همگی در زمینه موسیقی کلاسیک غربی تبحر داشتند و بیشتر آنها با موسیقی دستگاهی ایران بی ارتباط و بیگانه بودند، بعضی تحت تاثیر هنرمندانی چون بارتوک و بعضی تحت تاثیر جریان اتنوموزیکولوژی پس از جنگ جهانی دوم، به این تحقیقات پرداختند.
شاگردان و استادان هنرستان غلامحسین مین باشیان و پرویز محمود به دلیل ارتباط بی واسطه یا با یک واسطه با جریان موسیقی کلاسیک غرب، در زمان خود از نظر تفکر موسیقایی بسیار به روز بوده اند. (شاید جالب باشد که بدانیم در اوایل دوره سلطنت رضا شاه، آثار روزآمدی از آهنگسازان معاصر کلاسیک، با ارکسترها نواخته میشده که تا سالها دیگر جزو رپرتوار قرار نگرفت!)
غلامحسین مین باشیان، تحصیل کرده کنسرواتوار برلین بود و یک ویولونیست متبحر بوده است و گرایش فکری او نزدیک به خاندان پهلوی. غلامحسین مین باشیان به دلیل خویشاوندی اش با این خانواده و همچنین تحصیل در کشوری که سرزمین آرمانی پادشاه آنروزگار ایران بود، همدلی زیادی با رضا شاه پهلوی داشت و به همین دلیل هم تا پایان حکومت او مسئولیت دولتی داشت.
پرویز محمود که او هم سالها پس از غلامحسین مین باشیان، مدیریت هنرستان عالی را به عهده گرفت، گرایشات چپ داشته و از فلسفۀ هنرِ روز بی اطلاع نبوده است.
شاگردان او هم که بسیاری از آنها پس مدتی تحصیل در ایران به خارج از کشور رفتند و با روح فلسفۀ اروپا که در مراکز آکادمیک جریان داشت، عجین شدند.
در ایرانِ زمانِ جنگ جهانی دوم، بسیاری از روشنفکران تحت تاثیر گرایشات حکومت وقت ایران بوده و به اشکال گوناگون، هواداری آنها از کمالگرایی هیتلری دیده می شود. این گرایش میان افراد تحصیل کرده در زمینه موسیقی کلاسیک غربی بیشتر وجود داشت، مخصوصا افرادی که برای تحصیل موسیقی به فرنگ رفته و تحت تاثیر توسعه و پیشرفت کشورهای اروپایی قرار می گرفتند.
جریان مشهور تنش های مدیران هنرستان موسیقی در سالهای جنگهای جهانی و پس از آن، نشاندهنده عمق این اختلافات و درگیریها در سطوح بالای جامعه هنری ایران است. گرایشی که اعتقاد داشت، موسیقی کلاسیک غربی، تنها موسیقی قابل توجه و هنری است و انواع دیگر موسیقی فقط می توانند مانند ماده ای خام، در جهت بخشیدن ِعمق و صبغۀ ملی به آن، مورد استفاده قرار بگیرند.
این عقیده موجب شد، بسیاری از شاگردان پرویز محمود در هنرستان، همانند بارتوک و کدای پژوهشهای میدانی را برای ثبت و ضبط موسیقی نواحی مختلف ایران، آغاز کنند ولی کوچکترین توجهی به موسیقی دستگاهی ایران نکنند، در حالیکه این نوع موسیقی نه تنها موسیقی سنتی شهرنشینان که موسیقی کلاسیک به معنای هنری در حال پیشرفت، ماندگار و با شنوندگانی فرهیخته بود.
ذکر منبع کنید. بر پایه ی “شاید شنیده باشید” شروع نکنید. به خواننده اجازه بدهید که آرای موافق و مخالف را بخواند. حیف است که این زحمتی که می کشید ناقص بماند.
شاید کمی گنگ گفته ام. ذکر منبع ، یا ذکر مثال هایی به صورت منبع، به من خواننده این اجازه را می دهد که دید گسترده تری بدست آورم.
مهمتر، در این آشفته بازار نوشتار در مورد موسیقی ، با خواندن نقد شما، امکان آشنایی با آرای دیگران هم فراهم می شود. این تنها یک پیشنهاد است که شاید کمک کند به کاملتر شدن هر نوشته ای. زحمت کشیده اید و وقت گذاشته اید.