گرچه نظریه ی افراد به جنسیت ها کاملا شخصی و خصوصی است، این آگاهی که زنان و مردان به عنوان دو جنس متفاوت از ساختار بشری اند و هر یک نیز دارای قابلیت های استثنایی و منحصر به فردی هستند، سبب می شود که ما نتوانیم آسان به زنانگی و مردانگی خود پی ببریم. چرا که تمامی موقعیت های پیرامون مان و هستی و جوهر وجودی تک تک مان دارای یک ساختار و شاکله ی معنایی و ماهوی است.
با مروری به تاریخ گذشته پی می بریم که تنها تعداد اندکی از زنان توانسته اند به موقعیت هایی خاص در فرهنگ و هنر دست یابند و تنها نام بسیار معدودی از آنان بر گرده ی تاریخ حک شده است.
در این باره غالبا نام زنانی دیده می شود که زندگی انفرادی را ترجیح داده اند و یا در زندگی زناشویی ناموفق بوده اند و نهایتا تنهایی را برگزیده اند و در بعضی از موارد هم ازدواج های ناموفق پیاپی داشته اند. در مواردی دیگر زنان در سنین بالاتر پس از رتق و فتق فرزندان، پس از به سامان رساندن دوره های پر پیچ و خم آغازین خانوادگی سرانجام با یافتن خلوتی برای خود به میان گود شتافته اند.
این “زمانِ” از آن خود و ذهنی برای خود را نمی توان تنها به اندیشه های سلطه مند متصل کرد. گاهی تن ندادن به نقشی است که طبیعت بر عهده ی ما گذاشته است و گاه هم همان چنبره ی سلطه ی نظامی است که درقبایل و جوامع ایستا حاکم است.
این که چه کسی تصمیم می گیرد و چه کسی تصمیم را اجرا می کند، این که روابط ناپیوسته است یا پیوسته، نمایشی است یا پیش پا افتاده و یکنواخت، تنها بخشی از معضلات و مسائل پیش رو است. این که زنان کنار می ایستند یا کنار گذاشته می شوند، موضوعی تاریخی و اجتماعی است. اما این که زنان زبان، بیان و لحن خود را کنار بگذارند، فراموش کنند و نقش مردان را بازی کنند، آیا باز هم ریشه در سلطه ی مردان دارد؟
در مطلبی که پیش تر نوشته بودم اشاره داشتم به این که تنها تفاوت اجرای موسیقایی زنانه و مردانه را باید در ساختار ژنریک آن ها جستجو کرد. این که اجرای نوازندگان یا خوانندگان مرد توام با اشرافیت است، مقوله ای تاریخی است. اما در این میان زنان هم دوست دارند طلوع را به شام برسانند، چرخ را به گردش مدام وادارند، شکفتن ها را بنگرند و از میان آزمون ها عبور کنند. زنان نقش خود را دارند و مردان نیز نقشی برای خود. این معادله اگر به همین صورت پیش رفته باشد، ما نمی بایست برای یافتن لحن های زنانه در اجراهای آوازی و سازی زنان نگران آن لحن زیبای گمشده شان باشیم.
زنان بسیاری از جوامع از جمله جامعه ی کنونی خودِ ما، دارای توانایی ها ی قابل وصفی از منظر اجرا و خلق آثار هنری هستند و بسیاری از آنان اجراهای ستودنی ای را به مخاطب خود ارائه داده اند. اما در بسیاری موارد با اجراهای ناب موسیقایی ولی متاسفانه با لحنی مردانه رو به رو می شویم و من هنوز به آن تفاوت ژنریک معتقدم که میان لحن موسیقایی زنانه و مردانه تفاوت ایجاد می کند و می بایست این گونه باشد. همان گونه که نوزاد نفس و بوی مادر را از پدرش تشخیص می دهد.
دلیلش معلومه ، اگه زن با مرد همفکر خودش ازدواج میکرد براحتی میتونست پیشرفت کنه ولی وقتی زن باید یکی از خواستگارهایی که الزاما همفکرش نیستند ازدواج کنه مطمئنا بعدش هم پیشرفتی نمیکنه مگر اینکه به تایید و پشتیبانی شوهرش باشه که بعیده
زنها محدود به انتخاب یکی از خواستگارها یا در بسیاری اوقات تنها خواستگار که همون اولین خواستگار است هستند. مگر اینکه دایره ی انتخابشون با تکیه بر ثروت یا موقعیت اجتماعی وسیعتر باشه که خواستگاران متنوعتر و چهبسا مطیعتر داشته باشند.