در بخش دوم و پس از استراحتی کوتاه، ابتدا تمرکز محض بر خود موسیقی برای نوشتن دربارهی آن پیشنهاد و برای آشنایی با دشواریهای کار، «شنیدار بیپیشینه یا کور» آزمایش شد؛ به این ترتیب که نمونههایی پخش میشد که شرکتکنندگان کارگاه (احتمالا) هیچ اطلاعات قبلی در مورد آن نداشتند و از آنها خواسته میشد در حین شنیدنِ دقیق چند کلمهای در مورد نمونهی پخش شده بنویسند یا در ذهن بیاورند.
پس از پخش نخستین نمونه اغلبِ پاسخها در مورد این بود که چه تصویر یا بازخورد احساسی در حین شنیدن در ذهن شنوندهها نقش بسته است یا تلاشی بود در حدس زدن منشا جغرافیایی موسیقی یا ارتباط سبکشناختیاش (به شکلی بسیار گنگ و مبهم).
در این مرحله تنها یک نفر به دلیل این که در مورد آن موسیقی چیزی نمیداند از پاسخ دادن امتناع کرد.
در دور دوم و سوم از شنیدار بیپیشینه بر تعداد کسانی که چنین رفتاری داشتند رفته رفته افزوده شد و به بیش از هفتاد درصد جمعیت رسید و بدین ترتیب شرکتکنندگان پس از رد بدل بحثهایی دربارهی چگونگی شنیدن، اهمیت شناخت اثری که قرار است نقد شود، تاثیر این شناخت بر نقدی که شکل میگیرد، اغلب اقناع شدند که بدون دانستن اطلاعات اولیه در مورد یک نوع موسیقی بهتر است از نقد (و همچنین دیگر گونههای نوشتن در مورد موسیقی) آن خودداری شود.
در خلال بررسی نمونهها با این روش –تا آنجا که زمان کوتاه اجازه میداد- استخراج ویژگیهای صرفا موسیقایی نیز آزموده شد. مثالهایی که در دور اول و دوم و سوم شنیدار کور ارائه شدند از موسیقی گاگاکو (Gagaku) (موسیقی دربار امپراتوری ژاپن) و دانگ-آک (Dang-ak) گونهی خالص کرهای موسیقی دربار کره انتخاب شده بود تا هر چه ممکن است با تجربیات شنیداری حاضران متفاوت باشد.
در دور بعدی ابتدا بخشهایی از نواختههای «مطر محمد» با ساز بوزوک از سیدی «بوزوکی» انتشارات ماهور پخش شد که به تجربههای شنیداری ما نزدیکتر است و طبعا هنگام گفت و گو در مورد آن مطالب بیشتری برای ارائه وجود داشت. قطعهی «چکامه» اثر «ادیسون دنیسف» (آهنگساز روس که در زمان اتحاد شوروی با عنوانهایی چون «ضد نظم اجتماعی»، «معاند» و مشابه آن خوانده میشد و از دیدگاه سبکشناختی وامدار وبرن و بولز بود) که به ارنستو چهگوارا (در ۱۹۶۷ سال مرگ وی) تقدیم شده است، به شکل کور پخش شد و پس از این که اغلب حاضران نظر دادند که نمیشود در مورد این موسیقی چیزی نوشت (حتا با دانستن اطلاعات شناسنامهای آن) و بعضی به اشتباه آن را اثری از مدرنیستهای مشهور ایرانی شناسایی کردند، تجزیه و تحلیل مختصر اما دقیق خود آهنگساز بر اثر خودش، «تحلیلی بر چکامه برای کلارینت، فورته پیانو و سازهای کوبهای» (با برگردان مسعود ابراهیمی) منتشر شده در ماهنامه گزارش موسیقی شمارهی ۳۷/۳۸ خوانده شد تا نشان داده شود که این نظر جمع درست نیست و در صورت داشتن اطلاعات کافی (جز زندگینامه و تاریخ ساخت و …) موسیقیشناختی/نظری از هر موسیقیای نوشتن دربارهی آن ممکن میشود.
۱ نظر