برای ژینو که تحسین و وفاداری خاص و بی حدی برای بانویِ بزرگش، ادیت داشت، ورود به دنیای دوستی با ادیت به مانند ورود به مذهب می ماند. ژینو به کسی ایمان پیدا کرده بود که به او عشق ورزیده بود. ژینو خود در این باره این چنین بیان می کند: «پیروزی های ادیت، موفقیتش، خوشبختی هایش، در دوستی یا در عشق، من را لبریز می کرد. همیشه دوست داشتم او را شاد، خوشبخت و شکوفا ببینم و شدیداَ زجر می کشیدم زمانی که حادثه ای او را تحت تأثیر قرار می داد. من به ادیت احتیاج داشتم همان گونه که او به وفاداری تمام و کمالِ من احتیاج داشت.» از نظر ژینو این دو کلمه به خوبی ادیت را توصیف می کنند: «عشق» و «رنگِ آبی».
ژینو این کتاب را چهل سال پس از مرگ ادیت به نگارش درآورد تا به قولِ خودش به تمام حرف و حدیث هایی که در مورد پیاف نوشته شده بود پایان دهد و حقیقت موجود را به طور شفاف بیان کند. او در سخنرانی که در ژانویه ۲۰۱۰ در دانشگاه اَوینیون (l’Université d’Avignon) داشت دلیلِ نگارش این کتاب را این گونه بیان کرد: «من و شارل اَزنَوور (Charles Aznavour)، وقتی می شنیدیم که آدم های زیادی ادعا می کنند که با ادیت پیاف زندگی کرده اند و همیشه در کنارش بودند، متعجب و حیرت زده می شدیم.
خیلی عجیب است به این دلیل که ما همیشه با ادیت بودیم و هیچ وقت این آدم ها را ندیده بودیم! همچنین تمام بدگویی هایی که در مورد مصرف الکل و مواد مخدر بر سر زبان ها انداخته بودند دیگر غیر قابل تحمل شده بود! بله، من هم موافقم که ادیت مورفین مصرف می کرد اما هیچ وقت نباید فراموش کرد که او این کار را در شرایط بسیار خاصی انجام می داد و دلایلِ خاص خودش را داشت.»
برای بیان حکایت ادیتَش، ادیتی که به او تعلق داشت، این زنِ فوق العاده و منقلب کننده ای که پشتِ پیافِ بزرگ پنهان شده بود، ژینو سرانجام تصمیم گرفت که دفترِ خاطراتش را باز کند: «من مدت زیادی مردد بودم قبل از این که خاطراتم را فاش کنم، قبل از این که این سال هایِ دوستیِ استثنایی را که برایم بسیار با اهمیت است، را بر روی کاغذ بیاورم. هیچ وقت جرأت این کار را نداشتم و به خودم این اجازه را نمی دادم. اما پس از گذشت این سال ها احساس کردم که باید این کتاب را بنویسم، فریادی از قلبم بلند شده بود که می خواست به ادیت اَدایِ احترام کند. متأسفانه اغلب مواقع مطالبی درباره ی ادیت می خواندم که همیشه آن ادیتی را توصیف نمی کرد که من در شور و هیجان ها و دردهایش شریک بودم. از طریقِ این اثر، می خواستم به ادیت بگویم که چقدر دوستش دارم و به او اَدایِ دین کنم. در طول این سال ها هیچ وقت نمی خواستم باور کنم که او دیگر پیشِ ما نیست. زمانِ زیادی لازم داشتم تا بتوانم از ادیت بگویم و از او بنویسم. می دانم که او از آن بالا مواظبِ من است و مطمئنم که دیر یا زود، به او می پیوندم. ادیت منتظر من است.»
ژینو ریشه همچنین در ساختِ فیلم «گنجشکک» با اُلیویه دَها (Olivier Dahan) همکاری کرد و به او مشاوره می داد. همچنین قبل از شروع فیلم برداری، ژینو فیلم نامه را کامل مطالعه کرده بود. کارگردان این فیلم از ژینو خواست تا یک روز کامل را با ماریون کوتیار (Marion Cotillard) نیز بگذراند و نظرش را در مورد او بگوید. در پایان روز زمانی که ژینو با اُلیویه ملاقات کرد به او این چنین گفت: «تو ادیتَت را پیدا کردی» و این چنین او موافقت خود را با بازی ماریون در نقشِ ادیت اعلام کرد.
۱ نظر