” موسیقی برای پیانو” سفریست چونان سفر نوع بشر. سفریست به خویش. سفریست به فرهنگ خویش. اگر پیوسته بنگری کوره راهی(۲) است چون “باریکه راه مزرعه”(۳) که به نگاه اول به تسخیر در نمیآید و بهای خویش را نمینماید. چندان راهی کوچک که اگر نیک بنگریش بزرگ و بیهمتایش خواهی یافت. کوره راهی از خویش تا خویش. و تو حاصل سفر (۴)”فریماه قوام صدری” را از این باریکه راه میشنوی که تو را نیز به سفر میخواند حتا اگردر شنیدار.
از این سفر دوردست ، قوام صدری با خود روایت ۶ اثر از علیرضا مشایخی را به ارمغان میآورد ودر اجرایی درخشان و صیقل خورده پیش رو میگذارد. “داستانهای کوتاه”ی از ابتدای راه با اجرای شاعرانه و لطیف. داستانهایی که با آن مکاشفهی گذر از راه آغاز میشود. به مانند هر آغازی، حسی از تولد و هست شدن در اجرای قوام صدری به گوش میخورد. او در روایت “داستانهای کوتاه” بداهه را در نظر دارد شاید حتا بیش از آنچه در “فرم بداهه”ی مشایخی امکانش نهفته است. او درکش از “آن” را در خدمت زیبایی هرچه بیشتر اثر میگذارد و موسیقیای می آفریند که هر لحظهاش خود مکاشفهای آبستن شهود زیبایی است.
چنان که دراجرای فرماتها آزادی بیان زمان را تا به آنجا حرمت میگذارد که نسبتهای طلایی هنر ایرانی بدست آیند. در”داستانهای کوتاه” تغییر تندی اجرا، عنصری در خدمت بداهه و خلق فضای نزدیک به موسیقی ایرانی است، قوام صدری با امانتداری از این امکان برای خلق لحظات زیبا بهره میگیرد .
راه با “نامه ها” ادامه مییابد جایی که رابطهی میان دینامیک و آکوردها باعث شده تک تک صداهای مورد نظر آهنگساز با شفافیت به گوش برسد. موسیقی با شکوه این بخش زاده تعادل بینظیر در ذهنیت و دستان قوام صدری است. در نامهها آغاز راه در پشت سر است اما نه آنقدر که از کهنگیش سخن به میان آید هنوز گاه گاه از میان لحظات ناب اجرا میشکفد تا شرف خویش را به رخ بکشد.
“در جستجوی زمان از دست رفته” را چنان میشنویم که انگار خود اوست که موسیقیست یا او خود موسیقیست. مگر نه آنکه این قطعه از آن اوست. پس چندان دور نیست که اونیز از آنِ قطعه باشد. در لحظاتی ناب از این میانه راه، مجری و اجرا از یکدیگر بازشناخته نمیشوند و در استحالهای دائمی یکی به دیگری بدل میگردد. این مجموعه سه گانه با چنان کیفیتی ارائه میشود که تو را به اندیشه ماندن درنیمه راه وا میدارد. بداهه در این لحظات به اوج خود میرسد. اگر بداهه را گزینش آگاهانه از میان امکانات بدانیم لحظه لحظه آن را دایر بر مرگ خواهیم یافت مرگِ آنها که پا به عرصه هستی ننهادند. و این مرگ پر است از زایش. انگار سوگواره ای برای هستی سروده باشیم یا به عکس نغمه ای شاد برای نیستی. جای جای اجرای این اثر همچون نامش، ثبت حضور ناب همین هستی و نیستی متضاد است. لحظه ها از پس یکدیگر سر میکشند و هر یک تخم مرگ و زندگی را یکجا در خود دارند.
فریما قوام صدری
در باقی راه کمال و پختگی چنان که از سفر انتظارداریم در کمین است. چیزی بیش از اوجی که قبلا با نوازنده تجربه کردیم. چیزی مانند دست یافتن به “مروارید” های نهان اندیشه و هویدا شدن پایان راه، حال ابتدا دیگر از دیده پنهان است مگر از میان آنچه در انتها مانده است.
اکنون میتوانیم به راه نگاهی کلی بیندازیم چرا که به یاری قوام صدری ما نیز از راه گذشتیم و برآن دست یافتیم . اگر چنین کنیم اصالت را بارزترین خصیصه خواهیم یافت. اصالت به این معنی که همه چیز همانست که هست و نه چیز دیگری، و این زیبا ترین گوهر اجرای قوام صدری است. در اجرا نکته ای را نمیتوان یافت که بگوییم اگر دگرگونه بود بهتر میشد. به خاطر همین اصالت است که اجرایی اندیشمندانه و هنری در اختیار ماست و ما نیز میتوانیم راه و شکوهش را هر چند بر پای کلیدهای پیانو قوام صدری تجربه کنیم. مکاشفهای که برای هر آشنا با هنر جدی لحظاتی ناب به ارمغان خواهد آورد.
۱- نوشتار حاضر نقدی است بر اجرای آثار پیانو علیرضا مشایخی در CD ” موسیقی برای پیانو” که در این مقاله به کیفیت اجرای فریماه قوام صدری توجه بیشتری شده و از نقد آهنگسازی خودداری شده است.
۲- در این نوشتار هر کجا به “راه”، “کوره راه”، “سفر” اشاره شده است منظور جریانی است که به آفرینش آثار ملهم از موسیقی ایرانی علیرضا مشایخی منجر شد.
۳- “باریکه راه مزرعه” اشاره به نوشته ای از مارتین هایدگر به همین نام دارد.
۴- در تمثیلی موسیقایی قوام صدری ما را با خود از همان راهی که مشایخی گذشته به سفر میبرد.
Plz tell us more about this. Thx
khaili sait bahali dari baba aival dare .inja haif mishi
من خیلی دوست دارم پیانو زدن را یادبگیرم و هر چه زود تر این کار را خواهمکرداز هفته اینده ودوست دارم که اهنگ بنویسم و البته وبلاگ هم خیلی خوب بود